سرم از روی ناچاری به روی بغضِ تقدیری خیالی بود
تو را دیدن گمانم لحضهء انکارِ تفیسری خیالی بود
نه تقدیرم جدایی بود.
وُ تفسیرم خدایی وهم واهی بود
تو در فکر من و ُ ترفندِ شیطان در مردد کردنم سعیی خیالی بود
فراموشت کنم ؟ هرگز .
عزیز فاطمه!
خاموشی ِ خورشید چشمانت به ذهن تیره ء یاران شیطان بس خیالی بود
زهی پندار باطل؛ منکر بود شما گشتن؟؟؟
و توهین بر پدر... اجداد تو کردن؟!
تف بر ذات شیطان ها
همان نادیدن وُ انکارِ مزحک گشتنِ بودِ شما، تعبیرِ دانای خیالی بود!!!!
اگرچه ما که میدانیم شما می آیی از خورشید و جز این نیست
ولی توهین به ماهِ پشت ابر، این اوج نادانیِ یک ملعونِ در خوابی خیالی بود
برای نفرتم از دشمنت آرایه های شعر را دیگر نمیخواهم
که این آرایه ها تلمیحِ یک رویای صادق و ظهور منجی موعود را خواهد
نه نفرین کردنِ گستاخِ ملعون
یا کسی بر تخت شیطان که خودش درگیر تعریفی خیالی بود
خدایا این دل از سوزش عروض یک غزل را در خودش حل کرد
برای\" لعن \" ؛ وزن وُ قافیه
هم معنی جای ردیفش با عروضش را به آهن زد
تمام قاعده های غزل امشب خیالی بود
ولی نفرین ولی لعنت ولی کینه
همه چون روز روشن .............وَ حقیقی
نه خیالی بود
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.