يکشنبه ۲ دی
خانه حلزون شعری از سید رضا موسوی
از دفتر بختک مرا ببوس... نوع شعر
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۱ ۱۳:۱۰ شماره ثبت ۹۳۸۸
بازدید : ۱۴۶۲ | نظرات : ۱۸
|
آخرین اشعار ناب سید رضا موسوی
|
کاش آن شب به من نمیخندید که شَوَم مثل انحنایی نون
کاش اینجا بساط گریه شَوَد تا ببینی نشسته ام به جنون
از شما هم گله ندارم و باز ؛ عقده هایی که بسته راه گلو
قصد دارد که کودتا بکند لشکر چشمتان به غلظتِ خون
خستگی از من و قلم دل کند راحت از تختِخواب بازم کرد
آنچه دیدم در عالم رویا ... ریختم درخود ؛ از درون به درون!
مدرکی هم برای حبس ابد روی لبهای زردم امضا شد
خود به خود هم نبود دلزدگی یا گریز از تو ـ مجریِ قانون ـ
جوی آب و فضای سبز شما ؛ برده ما را که کاملاً از رو!!!!
من دلم در هوای شرجی تان ؛ دست و پا زد به عرصهء هامون
خوابها را اُتو کشیدم و باز کُت و شلوار و غصه های چروک
ضجه می زد به گوش عقربه ها ؛ تیک و تاکی که: از شما ممنون
رفتم آن شب که خانه ایی بخرم ؛ رفتم از کوچه های "مانده هنوز"
خوب دیدم که خانه گران شده است باز رحمت به خانهء حلزون!
سیدرضا موسوی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.