سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        مثنوی

        شعری از

        سید رضا موسوی

        از دفتر بختک مرا ببوس... نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۲ ۲۳:۵۸ شماره ثبت ۱۸۷۹۰
          بازدید : ۱۸۱۲   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید رضا موسوی

        برگ تقدیر  من آنقدر درخشید که سوخت
        مادرم روی لباسم دو سه تا قافیه دوخت
        بی تو در روز و شب از غصه ء تکرار  شدن
        رد شد از روی من  احساس تل انبار شدن
        کنج یک زاویه از دید تو با شَک به اتاق
        مینوشتم دو سه خط حادثه با لحن کلاغ
        قاصدک نیست وگرنه کَلکم تکراریست
        چه پری و چه دمی گفتن من اجباریست
        آخر از بودن من فرصت یک ثانیه رفت
        ذهن شاعر  شده ما طرف قافیه رفت
        دست برد از سبد حافظه بیتی ببرد
        از دکان دلتان بلکه صفایی بخرد
        دید در قلب شما یکسره بازار ریاست
        مشتری هم که نگو دربه درِ  کار ریاست
        دید مثل زن هرجایی و نمرود شدی
        از قضا دَمپَر یک جمع پر از دود شدی
        رفقایت همگی شاعر اشعار سیاه
        صفت غالبشان گفتن افعال گناه
        به تماشای لجن زار شما خیره شدم
        بعد از آن بود که بر درد دلم چیره شدم
        گفتم از قلب که او لایق من نیست که نیست
        جای خالی کسی هست ولی کیست که نیست؟
        هرکسی جز تو مرا تا به خدا میخواهد
        هرکسی دیده تو را از تو مرا میخواهد
        ول کن این شعر سیاه و دل بیمار مرا
        نامه دادم به خودم خواهش دیدار مرا
        دلم از درد تو در سینه کمی پوسیده
        لب ساحل دل طوفان مرا بوسیده
        باد شیرین غزل زد که هوا پائیزی ست
        خودرو  را جاده بغل زد ...که کجا؟؟.....

        ایست داد از طرفی محکمه وجدان مرا
        حکم داد از دو طرف ریزش باران مرا
        اشکهایم همگی  جاده چالوس شدند
        خاطراتِ تو  برای دل من لوس شدند
        گفتم ای کاش نمیرفتی از این راه خراب
        کاش میگفت ...
        وَ میرفت....
        به دنبال سراب

        بیخبر رفتی و الهام غزل های پر از آه شدی
        شوکه شد چشم  حسودان....
        ......................................تو چقدر ماه شدی!
        روی اشعار من و دفتر من مانده هنوز
        بوی این وسوسه در بستر من مانده هنوز
        باز هم گول تماشای تو را میخوردم
        چوب ماندن به تمنای تو را میخوردم
        قصهء جادوی چشمان تو را می خواندم
        خط به خط وسوسه را از سر خود می راندم
        باز هم عقل که آمد به تماشای به سرم
        مادرم بود...صدا زد .......که کجایی........پسرم!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
        جیغ ترمز به سراشیبی  احساس زدم
        به خودم عطر پر از خوشگلیِ یاس زدم
        عسل چشم تو  با قافیه ها رفت ولی
        غزل چشم تو با قافیه ها رفت ولی
        رفتنت خواسته قلبی جمع ِ  من و من!!
        بی تو پروانه شدم در دل شمع ِ من و من.....................
        من همان رستم دستان و همان گور کَنم
        من همان روضه باران و همان سینه زنم
        برو انگار نه انگار شدی قاتل من
        شاکر از نعمت شیرین فراموشیِ تن
        رفتنت قصه من را به تنش میمالید
        از من و دیدن من  هم به خودش میبالید
        کاش مضمون نگاهم دو سه خط بود ولی
        حرف دارم به خدا دیر  شدم زود ولی....


        ولی بی ولی ...شعر تموم شد آق رضا

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سید رضا موسوی راضی
        شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ ۰۶:۱۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود و آفرین آقا رضای نازنین.
        دستمریزاد برادر ، گل کاشتی..
        پرفروغ باشی و درخشان.
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7