يکشنبه ۲ دی
سیمرغ شعری از رضا حیدری نیا
از دفتر غزلیات نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۱ ۱۴:۵۳ شماره ثبت ۶۶۱۷
بازدید : ۱۶۹۹ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب رضا حیدری نیا
|
شوکتی دارم من اینجا ، گرچه اینجا نیستم
همچو سیمرغی شدم ایجاد و پیدا نیستم
گوهر اینجا کس چو من نشناخت ، گرچه زین گذار
آشنا با گوهری جز اشک شیدا نیستم
پر زدن ها خفته در ، از پا فتادنهای ما
بر علاج ِ بال سرگرم ِ مداوا نیستم
نیستی در بطن هستی ، خواستی، در من نگر
هم سر و هم پا مرا هست و سراپا نیستم
نیست معشوقم دگر در جهد بر انکار من
من ز فرط عاشقی مقبول حاشا نیستم
سعی ما هر چه تپید از دل مرا غافل نکرد
موجم و هرسو رَوَم غافل ز دریا نیستم
از کجاییم و کدامین سو عزیمت می کنیم
من دگر مشغول حل این معما نیستم
تا به دل ، سوی سرایش، معبری باشد مرا
بر سلوک و وصل او شرمنده ی پا نیستم
پاره کرده ناله ام زنجیر کسب و داشتن
دیگر اینجا بند در چنگ تمنا نیستم
خویشتن بینی ِ خود را آنچنان گم کرده ام
که دگر پیدا در این آیینه حتی نیستم
این رضایت را که میبینی هم از خود فارغ است
با رضایت هم دگر اهل مدارا نیستم
صد غزل ناگفته در این سینه ی وامانده ماند
طبع می جوشد ولیکن اهل غوغا نیستم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
تا دگر پیدا در این آیینه حتی نیستم
احساس می کنم که اینطوری درست تر و قشنگ تر باشه.
البته مصراع خودتون هم عالی و بی اشکاله.
فضولی کردم ، ببخشید.