« ساقيا »
ساقیا ، باده بـیاور که تو را یاد کنیم تا خرابـات مغـان را ، زِ تو آبـاد کنیم
ساقیا،صوت وصدای خوش تو کو به جهان تا که بر صوت و صدای تو، دلی شاد کنیم
عارض2 شمع تو بـینم ، به گِرد رُخ تو همچو پروانه به گِردش ، ره ارشاد کنیم
تشنه ی آب بقائیم ، که بر دست تو است زآن مِی دست تو نوشیم ، تو را یاد کنیم
کی شود آب بقایی ،که به دست تو بُوَد بر لب جوی، همان کوزه پُر از آب کنیم
با مِی و مطرب و معشوق و عُشاق ، همه رو به صحرای رُخت وَز چمنت یاد کنیم
دوری روی تو ، خون دلم از دیده فشاند روی بنمای به ما ، تا که دل آباد کنیم
غصّه ی دهر دنی، جان و دلم بسته به بند ساقیا مِی تو بده ، جان و دل آزاد کنیم
سالهـا با غم و انـدوه بماندیـم ، چقدر مدتی پیش تو ، بلبل صفت آواز کنیم
شرح اندوه و غم و غصه ی این دیرکهن با صدای طرب3 نِی ، به بَرَت یاد کنیم
در بیابان فنا نیست، خوش وعیش و طرب عیش خوش باشد، اگر در برِ شمشاد کنیم
بستـه آن راهِ در کعبـه ی تو در نـظرم باز بـتوان بکنیمش ، ز تو گر یاد کنیم
جوراین مردم دنیا،دل ماسوخت که سوخت حاکمی کو ، که بَرَش ناله و فریاد کنیم
شِکوه هر جا بکنم ، جور و جفا بیشترس قاضی محکمه کو، شِکوه4 ز بیداد کنیم
خلق دور از بشریت ، به ره گمرهی انـد رهنمایم تو بـشو ، تا ز تو امداد کنیم
خلق مغرور جهاننـد ، خرابـش بـکنند از ره علم و قناعت ، مـگر آبـاد کنیم
درد ما ، تقویت از مرهم5 آگاه تو کو تا ز عیسی نفسانت ، نفس آبـاد کنیم
ای مُقلد ، ره تقلید خودت یاد بـگیر بِه که تقلید خود از،حضرت سجاد(ص) کنیم
صبرت ازدست مَده،ای حسن از جور زمان نالـه بنیـاد مکن ، مـا زِ تو امـداد کنیم
٭٭٭
1- آب دهنده- شرابدار 2- چهره و رخسار 3- شادی – نشاط 4- شکایت و گله 5- داروی زخم
بسیار زیبااااااا