بِگُذر از من و لبخند بزن
سنگ بر شیشه ی سوگند بزن
برو و دل به رقیبان بسِپار
با همه حرفِ خوشایند بزن
به صدای نفسم گوش نکن
به تپشهای دلم گَند بزن
عطرِ احساس به آنهایی که
بویی از عشق نبردند بزن
به همه خاطره ها پشت بکن
تیشه بر ریشه ی پیوند بزن
شعله ی عشقِ منِ سوخته را
به کسانی که نسوزند بزن
ببر از یاد که فریادِ توام
بِگُذر از من و لبخند بزن
((به جهنم! برود عشق به باد!
گُلِ لبخند تو پژمرده مباد!))
هرشب از فکر تو خوابم نرود
عطش از حال خرابم نرود
چشمم از عشقِ تو لبریز شود
عشق، با باده ی نابم نرود
آتشِ عشق، مرا آب کند
یادت از عمقِ عذابم نرود
قصه ی عشقِ تو بیداد کند
غصه از شهرِ کتابم نرود
بدوَم خسته به دیدارِ سحر
شبِ تارم به شتابم نرود
بد و بیراه بگویم به خودم
خواهشِ دل به عتابم نرود
سوزِ فریاد من و گریه ی عشق
هر شب از فکر تو خوابم نرود
((به جهنم! برود عشق به باد!
گُلِ لبخند تو پژمرده مباد!))
هیچ در فکرِ منِ خسته نباش
بشِکن قلبم و بشکسته نباش
دل سپردم به تو امّا تو برو
بسلامت! برو دلبسته نباش
نفَسم را به تو پیوند زدم
بی خیالم شو و پیوسته نباش
من به بن بست رسیدم تو ولی
به قضا و قدَرم بسته نباش
سهمِ عُشّاق فقط خونِ دل است
تو در این دار و در این دسته نباش
مثلِ شیرین برو خوش باش و بخند
مثلِ فرهاد، تو وابسته نباش
تو عزیزی به خدا! باور کن!
فکرِ فریادِ گلوخسته نباش
((به جهنم! برود عشق به باد!
گُلِ لبخند تو پژمرده مباد!))
دلت آرامگَهَم نیست که نیست
ماهتابی به رهَم نیست که نیست
نه تو هستی و نه خورشیدِ امید
پشتِ شامِ سیهَم نیست که نیست
دل ربودی ز من و هیچ نشان
ز دلِ بی گنهَم نیست که نیست
دلِ من منتظر فرصت بود
که تو را جان بدهم نیست که نیست
نه وصالی، نه مجالی که لبی
به لبانت بنهَم نیست که نیست
نه به دامانِ تو دستم برسد
نه ز دامت برهَم نیست که نیست
عشقِ و فریاد به جایی نرسد
و امیدی به تو هم نیست که نیست
((به جهنم! برود عشق به باد!
گُلِ لبخند تو پژمرده مباد!))
(م. فریاد)
________________
پی نوشت:
۱) مصراع(گل لبخند تو پژمرده مباد) رو سالها پیش گوشه ی دفترم نوشته بودم و گاه در کامنتها برای دوستان استفاده می کردم ولی خیلی دوست داشتم که در شعری ازش استفاده کنم...و اینک در این ترجیع بند نشست که تقدیم شما دوستان می کنم.
۲) در وزن شعر بدعتی به کار بردم که هرچند معمول نیست ولی ناخوشایندی در خوانش بنظرم نیومد، و اون بدعت استفاده از رکن فاعلاتن به جای فعلاتن در ابتدای برخی از مصاریع دوم هست، البته چنین تغییری در رکن اول مصاریع اول، مجاز و مسبوق هست ولی در مصراعهای دوم نه.
گُل لبخندتون پژمرده مباد!
کوچک شما: م. فریاد
درودبرشما
بسیارزیباست