دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
تنگ بلور
بوی عیدبوی عیدی
بوی سبزه بوی باران وبهار
می آیدز ره
درچرخش بال وپرمرغان سار
کم کمک برفهای کوهستان سرد
درحال ذوب شدن
وبازرستاخیزی دیگردرتابلوطبیعت
حس می شود
اینجااما
هواسرداست
ماهی قرمزتنگ بلور
زتنگی تنگ
نفس نمی کشد
قامت کوتاه سبزه
باپنجه ی غم بهم پیوسته
وسفره ی هفت سین به لطف نامردمان
بی رونق ازسکه افتاده
نمیدانم کسی هست آیا
آبروداری کند
تاکودکان طعم عیدی رابچشند
پدرامااز زوربی پولی
زمان تحویل سال
خودرابه خواب می زند
تاعرق شرم وخجالتش راکس نبیند
مادر
کهنه لباسهای همسایه راهم قدکودکان می کند
لبخندرنگ پریده ی کودکان
دل پدرراسخت می سوزاند
چه کندپروبال شکسته
وبازمادراست که صبورانه
موهای دخترک موحنایی را
به آه مهرشانه می کشد
آنکه بایدبمیردزنده است
صاحبان گوشهای کروچشمان کور
که ازسیری شکم
به خواب هفت پادشاه رفته اند
وآنکه بایدنمیردمرده
ننگی که تاابدخواهدماند
پدرجان
سبزه هاراکرده ای دسته
پس چراپنجه رابرسبزه ات داده ای بسته
ومیدانم
دلت رنجورتنت خسته
بمیرم من برای دستهایت
که عمری پینه بسته
پدربرخیز
دستی درازکن
پنجره بازکن
هواصاف وهواساز
بهارپشت دراست
باغمزه وناز
پدر.پدر.پدرجان....
پدردق کرد
تنش سرد.....
بهاالدین داودپور.بامداد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
این روزها اکثر دلسروده های شاعران پر از دغدغه ی بی عدالتی هاست و غم ِ افزون در دل خانواده ها از کم کاریِ مسوولین و تورم و نگرانی هاو اعتراض های بحق و بجا.
.
خدابزرگ است . اللهُ اکبرُ مِن جمیع الهموم و الغموم
به قول حافظ :
اگر غم لشکر انگیزد که خون مردمان ریزد
شما و شادی ها به هم سازید و بنیادش براندازید
الهی آمین
باآروزی سلامتی و شروع ِ سالی توام با برکت و نشاط برای تمام جهان .