سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 29 آبان 1403
    18 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 19 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۲۹ آبان

        اگر یارِمِ گورسون سنده خلوت

        شعری از

        فرامرز عبداله پور

        از دفتر غزل های ترکی نوع شعر رباعی

        ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۳۸۴۴
          بازدید : ۳۳   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فرامرز عبداله پور

        صدای ارسالی شاعر:
        اگر یارِمِ گورسون سنده خلوت
        دِئنن ای بی وفا وِی بی مُروّت
        یاخام اولمیش الوندان پاره پاره
        کی تیکمم تا چاتا روزِ قیامت
         
        اُ نخله بنذرم بارین چالیپ لار
        اُ ویرانه کی گنجین خلق تالیپلار
        اُ زالی تک ائله قان آغلارام من
        کی نامردلر عزیزین پارچالیپلار
         
        کونول دور توتگیلان یارین الیندن
        زیارت ایتگینن قاره تِئلیندن
        محبتله یاشایش باشلا تا خالخ
        دئسینلر راضی دیر بو سُئوگولیندن
         
        بو دنیا یولچیسی آدیم قلندر
        نه خانیم وار نه مانیم وار نه لنگر
        گونوزلر داغ داشی یورغون دولاننام
        گِئجه بیر کرپوج اوسته من قویام سر
         
        اگر لال سان اگر کارسان اگر کور
        گلیب آخر چاتاجاقسان لبِ گور
        اورک اوز جانیوه بیر رحم ایله
        کی قورت قوش سفره اِئتمیش ایلییر سور
        (۱۷۹/۱۴۰۳/۰۷/۰۱)
        $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ 
        اگر یارِ مرا در خلوت دیدی
        به او بگو ای بی وفا و ای بی مروّت
        گریبانم از دستِ تو پاره پاره شده است
        نمیدوزم تا روزِ قیامت فرا رسد
         
        شبیهِ آن نخلی هستم که بارش را ریخته اند
        و مثلِ آن ویرانه ای هستم که گنجش را تالان کرده اند
        همچو پیر زالی خون گریه می کنم 
        که نامردان عزیزانش را تکه پاره کرده اند
         
        ای دل بلند شو دستِ یار را بگیر
        و زلفِ سیاهش را زیارت کن
        با محبت زندگانی را شروع کن تا مردم
        بگویند که از سوگلی خودش راضی است
         
        مسافر این راه هستم اسمم قلندر
        نه خان دارم و نه مان دارم ونه لنگر
        روزها دشت و بیابان را خسته سیر میکنم
        و شبها هم سرم را بر روی یک آجر میگذارم
         
        اگر لال باشی و اگر کر باشی و یا اگر کور
        آخر می آیی و میرسی لبِ گور
        ای دل به جانِ خودت رحم کن
        که حشرات جسدت را سفره کرده و شادی برپا می کنند
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        فرامرز عبداله پور

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1