24-برگ و باد-1396/5/21
اولین سال پر از شور و شعف
روی یک برگه سبز
رای احساسی من آری بود
در پسِ پنجره بسته شب
پشتِ فولادِ کبود
دومین بار به اجبارِ تفنگ
از گلِ یاس که پر پر شده بود
رونمایی کردم!!!
سال ها سرد گذشت
سخت و بی حوصله و عنابی
نه بهاری
نه صدایی نه گلی
نه امید جرسی از راهی
فصلِ یک خانه تکانی جدید
منطقِ عقل کشانید مرا
پیشِ یک میز و قلم
با نگاهی نگران
ماه خرداد همه صلح افتاد
روی لب ها لبخند
چند روزن روشن
و زوایای نهان بازشدند با تردید
سومین رای مرا شوق نبود
خسته از کوه و کمر
با نگاهی همه ترسان و کبود
برگه را سبز نوشتم لرزان
باد از راه رسید
زرد شد برگه رای
باد چون گاو دمید
پرده ها در هوسِ پنجره ها پردیدند
رای ها چرخیدند
مردمان گریه کنان خندیدند
باد خاموش نشد
سوزِ سرما همه جا گستردید
سفره ها یغما شد
موج یک شایعه از راه رسید
مصلحت بود که من بار دگر
بنویسم به تدبیر و امید
برگه را با قلم زرد و بنفش
روزگارم شده ابرینه و سرد
خشک خاکِ وطنم از باران
شب به رویا هوسِ یوسفِ کنعان در سر
پای از خارِ مغیلان خونرنگ
خاطرم چون سبدِ رنگرزان رنگارنگ
سبز می مانم و دل زرد پسِ ساحلِ تفتیده نفت
تا که تعبیر شود رویتِ فرعون و ببارد باران
#حسین_زرتاب
نیمایی بسیار زیبا و خوش آهنگ
دستمریزاد