حسن کریمی:
«بویِ الرحمن»
آدمیت ، بویِ الرحمن گرفت
نسلِ انسان،سبقت ازشیطان گرفت
انزوائی تا بگریم ، های ، های
بر دلی ،کز جور نا انسان گرفت
عذر می خواهم من از وارستگان
ارض را خیل بد اندیشان گرفت
از بهشتش ، تا جهنم می برند
هرکه نانی، از کفِ دونان گرفت
تیغ ِ تیزِ ِ ، پهلوانانِ دیار
زیر اَ برویِ،جوان مردان گرفت
ناکسی ، لاف ِ رفاقت میزد و
کرکسی ، قوتِ تُهیدستان گرفت
ما رسیدیم و ، نمک گندیده بود
کشتیِ امید را ، طوفان گرفت
زین همه افسانه هایِ، رنگ،رنگ
کی سرِبیچاره ای،سامان گرفت
دانه های اشکم ، از خونِ جگر
رنگِ ، یاقوتِ انارستان گرفت
خشکسالی بودو،میدیدم بخواب
ابرِ رحمت آمد و ، باران گرفت
حسن کریمی
«بویِ الرحمن»
آدمیت ، بویِ الرحمن گرفت
نسلِ انسان،سبقت ازشیطان گرفت
انزوائی تا بگریم ، های ، های
بر دلی ،کز جور نا انسان گرفت
عذر می خواهم من از وارستگان
ارض را خیل بد اندیشان گرفت
از بهشتش ، تا جهنم می برند
هرکه نانی، از کفِ دونان گرفت
تیغ ِ تیزِ ِ ، پهلوانانِ دیار
زیر اَ برویِ،جوان مردان گرفت
ناکسی ، لاف ِ رفاقت میزد و
کرکسی ، قوتِ تُهیدستان گرفت
ما رسیدیم و ، نمک گندیده بود
کشتیِ امید را ، طوفان گرفت
زین همه افسانه هایِ، رنگ،رنگ
کی سرِبیچاره ای،سامان گرفت
دانه های اشکم ، از خونِ جگر
رنگِ ، یاقوتِ انارستان گرفت
خشکسالی بودو،میدیدم بخواب
ابرِ رحمت آمد و ، باران گرفت
حسن کریمی
موثر و زیبا ست