چهارشنبه ۲۸ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
شبی به شوق سحر شادمانه خوابیدم
شمیم عطر سحر را به خواب پاشیدم
به یمن خواب به سمت کرانۀ رؤیا
به سوی پیچ مه آلود قصه پیچیدم
زلال آب بود و من و ماه وسکوت
درون آب قمر را شبانه بوسیدم
غریو موج بود و چکاوک و قایق
زچین موج و سواران موج ترسیدم
صدای پای سحر نیمه های شب آمد
شکست قامت شب را درآسمان دیدم
ازاین طرب پیامی به تار شب دادم
سرشت و پود شبم را به تار تابیدم
تمام شب سه تار بود و بوی گلاب
هرآن ، ترانه شنیدم گلاب بوئیدم
نگاه ماه به پشت سحابه ها چرخید
من ازسه تار و ستاره ، ستاره ها چیدم
سحر لباس سپیده به تن قرار نداشت
خمار کنار سحر تا سپیده رقصیدم
چه جام ها به افتخار سپیده نوشیدم
چه جامه ها که دراین خوابواره پوشیدم
هنوز روی سحر را ندیده بودم سیر
سپاه ابر آمد و از خشم رعد لرزیدم
یقین به بازی رؤیا قمار تلخی بود
که من به خواب گرانم حزین بازیدم
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود بر شما جناب دژآگه عزیز از همراهی و مهربانی شما صمیمانه سپاسگزارم سلامت و نیکبخت باشید | |
|
سلام و عرض ارادت جناب انصاری عزیز از توجه و محبت جنابعالی ممنون و متشکرم پاینده باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا سروده اید جناب کرمی عزیز
لذت بردم
چشمه ی ذوقتان جوشان