استخوانهای اساطیری
آیا فریاد اسفبار مرا
که از لبه ی پرتگاه حیات و درّه های ممات
بلند می شود را می شنوید ؟؟
ببینید چگونه شرح کلیات معانی
و صحیفه ی وجود و جوهره ی غرایز
بیرنگ شده اند ؟؟
هنوز از سلسله ی سفالینه های قرن
بوی استخوانهای اساطیری می آید .
تو به دنبال کدامین کارنامه ی
آینده ی موهوم هستی ؟؟
گویا بر این باور هستی که
خورشید تنها برای استخرهای روبازِ بی حصار
و خشک کردن لباسهای حیات آمده است .
هنوز هم هر مستجاب الدعوه ای
باید غالیه ی سلامتی را
از چنته و کف دستان و از نوک
انگشتان بوعلی
اسطوره و ارسطوی جهان اسلام
دریافت کند .
ببین چگونه فاتحه ی مثنوی معنوی را
میخوانند و با فرهنگ تولستوی
معاوضه می کنند ؟؟
آخر برادر من ،
خال هندو و جنگ هفتاد و دو ملت و سماع عارفان
تنها در انحصار حاشیه ی حافظیه نیست .
اکنون زمانی ست که باید
در عمق شیراز از اشکهایمان
مراقبت و نگهداری کنیم و بدانیم
که روز مبادایی هم هست .
من اکنون خلاء پیکر دفینه اییم را
با آب رودخانه ی متبرک جاده های حرم
پر می کنم .
شاید در میان هیاهو
گوشهایم ندای فطرت را بشنود .
باقر رمزی باصر