سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      درد و دل کودک با امام زمان (عج)

      شعری از

      محمودی صفا

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ ۲۲:۴۴ شماره ثبت ۵۲۸۱۹
        بازدید : ۴۷۲   |    نظرات : ۳

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمودی صفا

      درد و دل كودك با امام زمان
      من بچه ام شش سالمه ، امام رو دوست دارم زياد
      امروز نياد فردا نياد ، يه روزي هست كه اون مياد
      امام من اگه بياد ، دستاشو من بوس مي كنم
      مي رم پيشش مي شينمو ، هي خودمو لوس مي كنم
      امام من اگه بياد ، مي رم واسش چايي مي يارم
      خوشكل ترين فنجانمو ، جلوي پاهاش مي زارم
      كفشاشو پنهون مي كنم ، تا ديگه از پيشم نره
      من مي دونم نمي مونه ، تلاش من بي ثمره
      امام من اگه بياد ، بستني مو بهش مي دم
      تمام زندگي مو من سير تا پياز بهش مي گم
      بهش مي گم كه بابايي ، خيلي خوب و مهربونه
      واسم يه چيزي مي خره ، هر شب كه اون مياد خونه
      شبا كه مي خوام بخوابم ، مياد منو ناز مي كنه
      آغوش مهربونشو ، به روي من باز مي كنه
      صبح ها كه از خواب پا مي شم ، صورتمو بوس مي كنه
      به قول مادرم داره ، خيلي منو لوس مي كنه
      باباي من خيلي خوبه ، نداره اون پول و پله
      چند روزه كه مريض شده ، مي گن سرطان دله
      چند روزه كه مادر من ، گريه و زاري مي كنه
      ميگه امام زمان مگر ، بياد و كاري بكنه
      امام زمان مامان ميگه ، تو بچه ها رو دو ست داري
      غم كه بياد سراغمون ، مياي تو شادي مي كاري
      امام زمان باباي من ، چند روزه قلبش مي گيره
      نمي دونم چي كار كنم ، واي نكنه اون بميره
      امام زمان من مي دونم ، تو خوبي و مهربوني
      بچه ها رو تو دوست داري ، با بچه ها هم زبوني
      امام زمان تو رو خدا ، بابايي رو شفا بده
      دكترا فايده ندارن ، خودت بهش دوا بده
      امام زمان باباي من ، افتاده تو مطب خونه
      بايد كه اون جراحي شه ، اگر كه مي خواييم بمونه
      مامان ميگه عمل كنين ، دكترا ميگن پول بدين
      اين پول چيه امام من ، آتيش بگيره رو زمين
      باباي من ده روز و نصف ، توي مطب خونه خوابيد
      پولي نداشتيم كه بديم ، پس ديگه قلبش نتپيد
      باباي من رفت و منو مادرمو تنها گذاشت
      كاشكي يه لحظه زنده بود ، بوسه رو صورتم مي ذاشت
      بعد بابا مادر من ، از صبح تا شب كار مي كنه
      لباس چرك مردمو مي شوره و بار مي كنه
      بعد بابا ديگه مامان خنده اي بر لب نداره
      صورت اون داغه ولي ، خودش ميگه تب نداره
      من مي دونم كار زياد مامان رو از من مي گيره
      امام زمان تو رو خدا ، نزار كه اون هم بميره
      دلم براي مادرم ، اي خدا خيلي مي سوزه
      روزا كه اون كار مي كنه ، شبا لباس اون مي دوزه
      سر نماز تو سجده ها ، ناله و زاري مي كنه
      مي ره رو قبر بابا و مي گه كه كاري بكنه
      امروز صبحي سر نماز ، ماماني داشت دعا مي كرد
      چادر سفيد روي سرش ، زمزمه با خدا مي كرد
      مي گفت خدا صاب خونمون ، با حكم تخليه مياد
      اگر كه پول بهش نديم ، عذر ما ها رو اون مي خواد
      خدا خودت كمك بكن ، بگو كه من چي كار كنم
      با كي برم زنا كنم ، با كي برم قمار كنم
      زد زير گريه مادرم ، منم به گريه افتادم
      امام زمان به من بگو ، كي مي رسي تو به دادم
      امام زمان جون خودم ، من تو رو خيلي دوست دارم
      ظهور تو كي مي رسه ، دست توي دستات بزارم
      مادر من ميگه كه تو ، مثل يه خورشيد مي موني
      خورشيد من تا كي مي خواي ، در پشت ابرها بموني؟
      اول صبح صاب خونمون ، اسبابارو ريخت تو كوچه
      چيزي نداشتيم بخوريم حتي يه دونه كلوچه
      مادر من چند روزه كه سرش داره درد مي گيره
      من مي دونم مثل بابا ، يه روزي اونم مي ميره
      شعر : ناصر محمودي صفا
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵ ۱۴:۱۵
      درود گرامی
      بسیار زیبا و دلنشین بود
      یا مهدی ادرکنی خندانک
      لیلا باباخانی (سما الغزل )
      شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵ ۰۶:۳۷
      سلام بر استاد بزرگوار
      وای چه قدر غمگین بود .....
      بسیار زیبا بود ولی.
      دلهای خسته به امید امدنش می تپد .....با آرزوی فرج قائم ال محمد
      الهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
      خندانک
      خندانک مادر من ميگه كه تو ، مثل يه خورشيد مي موني
      خورشيد من تا كي مي خواي ، در پشت ابرها بموني؟
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵ ۱۹:۳۴
      درود برشما خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0