سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        سرطان

        شعری از

        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد

        از دفتر دفتر لحظه ی ناب مرگ نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ ۰۹:۵۸ شماره ثبت ۴۸۷۴۲
          بازدید : ۷۱۹   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد

         
        در دوره وعصر يخبنداني  بسر ميبريم كه رحم ها ذره ذره آب شده كسي از افتاده اي دستگيري نمي كند فتوت وجوانمردي وسخاوت به تاريخ پيوسته برادر از برادر وهمسايه از همسايه خبردار نيست واين راه تاريك ومرموز طاقت فرساست وبي پايان مگر با بازگشت به اصل  خويشتن كه همان ارزش هاي معنوي انسانيست......عاقبت نيك
        در ادامه اين حقير از چند زاويه وكوتاه به قصه ي  پر درد كاشانه اي پرداخته ام كه مرد خانه مستاجر وبيكار با همسري سرطاني ودو دختر كوچكي كه زيبا تر ازهر گل هستند اما براثر اين گرفتاري ها ومشقات به افسردگي شديددچار شده اند وكسي نيست كه از آنها دلجويي كند وبايد گفت حاشا به غيرت انساني كه خود را اشرف مخلوقات ميداندبه اعتقاد من انسان باديدن وشنيدن اين صحنه ها بايد اگر نتواند كاري انجام دهد دق كند وبميرد تا فرداي قيامت روسياه وشرمنده نباشد   
        پشت يك نقاب دلي بشكسته
        عليل وبيمارتنيست خسته
        يكي دستي
        تهيدستي ضعيف وناتوان ودرمانده
        درخانه به قفل غم بربسته
        ميان كوچه ي ماتم
        صف اندرصف به يك دسته
        طلبكاران آن خانه
        ومرد خانه ي غمبار
        جوان خام وناپخته
        به زير بارقرض رفته
        زبداقبالي دوران
        زخويش و ريشه دست شسته
        نواي بي نوايي بين
        كه رشته رشته ي خانه
         زهم بي حدبگسسته...
        ....فلك بي عار
        جوان بيكار
        واما همسري بيمار
        دوچشم ونرگسي پرخار
        وجودش طعمه ي آتش
        به شعله شعله ي هر نار
        دوگل دختر پريشان خاطر وغمبار
        درو ديواربه فقر تبدار
        كجاست چشمان بيدار
        كجاست آن حضرت دادار.....
        ........كوچه غريب وناشناس
        روز وشبا زهم جداس
        توكلم فقط خداس
        خانه تهي وپرصداس
        كودك پ‍ژمرده ي من
        ببين خدا چه خوش اداس
        صاحب خانه ام رواس
        سردي روزگار مرا
        كند زخانه اش جدا
        به ذات حق كه بي خداس
        جوانمرديش كجاس
        لحظه به لحظه ي دلم
        ناله و درد پراز عزاس
        .......وسخن آخر اينكه
        سايه ي شوم سرطان
        برسرهمسري جوان
        ياد آور فصل خزان
        بگويمت بمان
        براي روز پرغمان
        زدرد قامتت كمان
        امان خدا ....نمان نمان
        تضرع ونياز ما به درگه حيات ما
        وقت اذان وقت اذان
        با دعا به درگاه باري تعالي در لحظات روحاني براي شفاي بيماران ورفع گرفتاري از درماندگان اين دوره ي آخر زمان...
        حقير بهاالدين داودپور (بامداد)
        .......
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۲۲:۳۷
        درود گرامی
        غمگین و زیباست خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۰۸:۵۸
        خندانک
        مهدی حریفی
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۰۹:۳۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما...احساس اثرتون زیباست
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۱۰:۰۰
        سلام
        بامداد عزیز
        چقدر نگرانی زیبایی داری
        اری زیادند
        و خدا را شکر که گروه های نیکوکار هم در شهر میتوان پیدا کرد
        شاید اگر ادرسی داشته باشیم بتوان به انها کمکی رساند خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۱۶:۱۱
        درود ها برشما خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۱۷:۰۰
        درود بر شما بزرگوار

        به امید شفای همه بیماران خندانک خندانک خندانک

        فقر دردیست که دردهای دیگر را باز می کند خندانک
        کجایند مرفهین بی درد خندانک
        سيده فاطمه سيدپور (سپيده)
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۲۱:۴۰
        سلام بزرگوار
        بسيار زيباست
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۵ ۰۳:۰۵
        درود بر دوست ادیب و نیک اندیشم
        خندانک خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        پنجشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۵ ۱۵:۳۳
        جناب آقای داود پورعزیز، سلام علیکم.
        ..............................................................
        بسیار زیبا توصیف نموده اید (درد)را.....دردِ مرگِ انسانیت....که متاّسفانه روز به روزهم بوی تعفّنش.....همه جارامی گیرد......وما، انسان نمای های متمدّن....ماسک برچهره می زنیم....تا.........
        خسته نباشید بزرگوار....... خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسعود خلیق اخلاقی
        پنجشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۵ ۲۳:۰۶
        خندانک خندانک خندانک
        حس زیبای دردِ دردمند
        درود بر شما
        بسیار زیبا
        آرمین اسدزاد (الف)
        جمعه ۱ مرداد ۱۳۹۵ ۲۱:۵۶
        درودها جناب بامداد عزیز خندانک
        این درد لعنتی ...
        تلخی را چیره دستانه به زیبایی بیان نمودید و احسنتها خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2