يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
آخرین اشعار ناب سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
|
http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-1/kathleen_conally_nature22.jpg
یه روز سرد پاییز بارونی و غم انگیز با این دل شکسته پای به گل نشسته چشمی پر از گلایه لبریز اشک و گریه با قطره قطرۀ خون خراب و درب و داغون و یک قلب پر از غم صدای درد و ماتم روُ سنگ قبر عمرم نشستم از تو گفتم
نوشتم بی تو هیچم تو که نموندی پیشم بی تو اسیر دردم یه برگ خشک و زردم عاشقی کوچه گردم غریبه ای شبگردم با شبها در نبردم به دنبالت می گردم مثل یه دوره گردم عمریه لحظه گردم لحظه ها رو می گردم تا پیش تو برگردم دنیا رو دوره کردم تو رو پیدا نکردم
یه تک درخت تنها میون دشت و صحرا توُ دست باد اسیرم با طوفان ها درگیرم غمگین و سرد و پیرم توُ این سرما می میرم خزون زده به قلبم شکسته شاخ و برگم توُ بارون و تگرگم در گیر و دار مرگم طاقت جان ندارم نای طوفان ندارم تاب و توان ندارم یه همزبان ندارم خسته ترین بهارم خراب روزگارم زخمی و شوره زارم خوابیده توُ مزارم یه شاخۀ ناچیزم همپرسۀ پاییزم بسان یک جالیزم تنهایی اشک میریزم توُ غفلت آدما توُ ازدحام و غوغا کلاغ زده به دنیا دلم مونده زیر پا
به زیر پا شکستم از این زندگی خستم چکاری دادی دستم انگار که مرده هستم توُ این دنیای بی رحم این آدمای بی غم بی تو خوشی ندیدم بدون تو غریبم تو نیستی و دلگیرم دل از دنیا می گیرم منم از اینجا میرم به یاد تو می میرم
S_H.H شنبه 13 شهریور 1389 ه.ش ساعت 5:43 صبح
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.