جمعه ۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب وحید کاظمی
|
به نام پروردگار
..........
..........
..........
سلام .چند شب پیش، پشت فرمون تو ترافیک نشسته بودم؛ کنار یک پارک خیلی کوچیک وقتی برگشتم و تو پارک و نگاه کردم چشمم افتاد به یک پیرمرد تنها که نشسته بود سیگار میکشید، یه خورده دقت کردم دیدم معلم دوران ابتداییه برادرمه دلم خیلی گرفت خیلی پیر شده بود،تنها و داغون بود،ماشینو یه گوشه پارک کردم و رفتم پیشش چشماش پر از اشک بود وهنوز کیف چرمیش کنارش بود منو که نمیشناخت ولی بازم خیلی خوشحال شد که از تنهایی در اومده بهش گفتم چرا اینجا نشستی این همه پارک خوب بهم گفت اینجا سر گذره شما بچه هامو اینجا میبینم
برام کلی درد و دل کرد از بازنشستگی و از مشکلات مالی و... وقتی از هم جدا شدیم برام آرزوی خوشبختی کرد و گفت اگه زدمت تو بچگیت منو ببخش هر وقت پدر شدی منو درک میکنی، بهش گفتم الانم درکت میکنم اشکو تو چشماش میدیدم بهش نگفتم که من شاگردش نبودم اصلا . از اون شب حالم ریخت به هم. خیلی تو فکرشم به خودم گفتم این یه نفره تازه ،بقیه دارن چیکار میکنن ،من براشون چیکار کردم؟
این ترانه ی بداهه تقدیم به همه ی معلمای گل و دوست داشتنیمون که خبری از هیچ کدومشون نداریم.تقدیم به همه ی باز نشسته های تنها
....
ببخشید من پر چونه ام ولی خدایش نمیتونم هی دلم میخواد دربارش حرف بزنم
........
.........
.........
دستاش میلرزه ،،، صداش پر از درده
برای خیلی ها ،،، اون پدری کرده
رو صندلیه پارک،،،نشسته و تنهاست
گردی شبیه گچ،،، رو شونه هاش پیداست
تو هر محله ای ،،، اون بچه ای داره
اما تو تنهایش ،،، همدم سیگاره
میبینه اونارو ،،، که رد میشن ساده
اسمش توی قلبا ،،، از قلم افتاده
تو خاطراتش باز ،،، گم شده و تنهاست
تو فکر مشق شب ،،، یا موضوع انشاست
معصومه، معصومه ،،،چشمای پر اشکش
به یاد اون روزا ،،، تو دستشه خط کش
یک خود نویس سبز ،،، تو کیف چرمیشه
روزش با تنهایی ،،، تو پارک سر میشه
موهاش سفیده برف،،، رو صورتش چینه
معلمی تنهاست ،،، این جمله سنگینه
موضوع انشای،،، امروز ما اینه
آیا معلمت ،،، تنها و غمگینه؟؟
خودکارتو بردار ،،، دفترتو وا کن
یادی دوباره از ،،، حساب و املا کن
خطی بکش زیر،،، اسم معلما
مهم ترین چیزی ،،، که برد تو رو بالا
دستایی که امروز ،،، تنها شد و سرده
آینده ی ما رو ،،، نقاشی میکرده
اگر که اون تنهاست ،،، بدون ما بد شدیم
تو درس معرفت ،،، باصفر ، رد شدیم
انشاتو خوب بنویس ،،،این امتحان ماست
معلمی عشقه ،،،این شغل انبیاست
موهاش سفید و برف،،، رو صورتش چینه
معلمی تنهاست ،،، این جمله سنگینه
موضوع انشای ،،، امروز ما اینه
آیا معلمت،،،تنها و غمگینه؟؟
.......
.........
وحید کاظمی
.......
.........
انقدر اسم معلم اسم بزرگیه که نمیتونم بیخیالش شم دلم میخواد هی بنویسم دستم چسبیده روی کیبورد،از بزرگیه این اسم همین جمله از حضرت امیر المومنین بس که فرمودند :هرکس به من کلمه ای بیاموزد مرا بنده ی خود کرده.
یکی از کارای خیلی خوبی که مادرم تو دوران کودکیم انجام داد این بود که با تمام معلمام عکس دارم و هنوز هم اسم و قیافه تک تکشون و یادمه بعضی اوقات آلبوممو باز میکنم و بغض میکنم و میرم تو اون دوران از کلاس اول و آقای پارسا معلم خوبم تا کلاس دوم و صفری که از خانوم سالاری گرفتم از کلاس سوم و خدا بیامرز آقای عظیمی که میتونم بگم بهترین معلمم بود و سه ماه آخر و پشت میز خودش میشستم یادمه همیشه به مادرم میگفت این انقدر حرف میزنه آخر گوینده اخبار میشه،آقا عبدالهی با اون پیکان قرمزش، کلاس پنجم و آقای نصیری که همیشه بعد از ظهر دم دادگستری عریضه مینوشت واسه امرار معاشش البته به لطف اداره ی آموزش و پرورش .کل دبیرام ،استادای دانشگاهم که نمیشه اسم بیارم ، همشون و که تازه الان قدرشونو میدونم اون زمان بچه شیطون کلاس بودم و میتونم بگم تا سال آخر دبیرستانم کتک میخوردم ،دلم واسه کتک خوردن تنگ شده الان که بزرگ تر شدم حق میدم بهشون .
منم بی خبرم از معلمام و دعا میکنم تنها و غمگین نباشن و سلامت و بهروز باشن .
اینم انشای من که نتیجش میشه نمره ی صفر تو معرفت .
کاش دوباره بیایم و تو این سن و سال یه انشاء بنویسیم با این موضوع و به خودمون نمره بدیم.
موضوع انشاء: آیا معلمت تنها و غمگینه؟
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود برادربزرگوارم وحید
آفرینننننننننننننننننننننن
همیشه موضاعات تروتازه وجالبی داره ترانه هات
وبسیارزیبا بود
دست مریزاد