سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 11 ارديبهشت 1403
    22 شوال 1445
      Tuesday 30 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۱ ارديبهشت

        لعل اگر لبريز از لبخند

        شعری از

        غلامرضا محمدی/کویر

        از دفتر درکوچه های آشتی کنان نوع شعر قطعه

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۰۶ شماره ثبت ۴۴۳۱۱
          بازدید : ۵۵۳   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر غلامرضا محمدی/کویر

        حال وروز روزها هرچند زنگاريست
        زندگي در رهگذار روزها جاريست
        داستان گر تلخ گر شيرين
        جام اكر سنگين اگر زرين
        لعل اگر لبريز از لبجند
        اشگ اگر خونين
        زندگي را پاس بايد داشت بي ترديد
        فرصت هستي تماشايي است
        عمر احساني است بي تجديد!
        سينه اي بايد كه در هم بشكني اندوه
        همتي بايد بايد كه يازي دست بر پروين
        ديده اي بايد كه بيني هرچه زيبايي است
        آفرينش را مدار عشق است
        عشق از آغاز ،چشمه اي سرمست در تسبيح پيوسته است
        ميرود تا بيكران ،تا ناكجا آباد بي فرجام
        هرچه در هستي است در مستي است
        دارد از محبوب هستي جام،   دارد از اين بحر گلگون وام
        دلبري آيين اين درياي طوفان زاست
        همزباني قصه ي اين طرفه اقيانوس
        همدلي توصيف اين درياست
        هست تا هستي است !   ،هركه دل بررشته ي اين بيكران بسته است
        هركه را پيمانه زين درياست خود درياست
        هركه را درياست ،خود رسته است
        ايكه پرسي زندگاني چيست ؟
        در كوير آباد غفلت ،قطره ماندن هيچ در هيچ است
        زندگي در جاري اين بيكران زيباست
        زندگي جز وصل اين دريا ي شيدا نيست.
        ۸
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۴۱
        دوست هنرمند و استاد گرانقدرم منتظر حضور ارزشمند شما در بخش های مختلف سایت اعم از گفتگوی ازاد ، مسابقات ، بداهه سرایی، و جلسات نقد و غیره .. می باشیم . ممنون میشویم مارا با نظرات خوب و زیبایتان همراهی نمائید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۳۹
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و آموزنده
        جسارتا استاد عزیز به قطعه شباهتی نداشت
        دلنوشته نبود؟ خندانک خندانک خندانک
        زهرا ضیایی(روح الغزل)
        شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ ۰۱:۱۰
        زیبا و دلنشین
        وتاثیرگذاربود
        درودتان باد بزرگوار خندانک
        جعفر جمشیدیان تهرانی
        شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ ۲۱:۵۴
        خندانک خندانک خندانک
        سما همدانی
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۴:۴۸
        سلام
        بسیار زیبا و هنرمندانه خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۳۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر استاد ارجمند
        بسیار دلنشین
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۵۵
        درود برشما استادگرامی به زیبایی سرودی اما به نظر این حقیر زندگی های امروزی عاری از زیباییست من که ندیدم ......عاقبت نیک خندانک خندانک خندانک
        اسفندیار گلزار
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۱۷
        درود بر شما
        زندگي جز وصل اين دريا ي شيدا نيست. خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۳۵
        ................. خندانک خندانک خندانک .......................
        درود بزرگوار خندانک
        بسیااار زیبااا بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        ................. خندانک خندانک خندانک ......................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب خندانک

        روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.
        استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟»
        شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.»
        پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.»
        پیر هندو گفت: «رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب.»
        عباس زارع میرک آبادی
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۰۰
        آفرین دوست عزیزم
        توان شما در بیان حرف دل به صورتی شیرین ستودنی است
        لذت بردم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد رحیم کاظمی
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۳۰
        درود هابر شما شاعر گرامی
        زیباست سروده ات
        دستمریزاد خندانک خندانک خندانک
        کبری یوسفی
        سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷ ۱۹:۵۶
        سلام ودرود بر استاد بزرگوار
        بسیار زیبا ودلنشین
        سروده اید
        موفق وموید باشید
        درپناه حق خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا کوزه گر کالجی
        چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۷ ۰۸:۴۴
        سلام جناب محمدی
        زیبا سروده اید.
        درود بر شما
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0