لبي به خنده در اين دشت ،لاله وانكند
به غير مرثيه ،مرغ چمن نوا نكند
مرا دليست زعشقت عطش عطش ،آتش
دلم خوش است كه درد توام رها نكند
خداگزيد ترا ،ساخت پس حقيقت ِ عشق
خطاست غير تو دلبر، دلم خطا نكند
دواي ِ درد من است اين خجسته دردِغريب
دريغ ودرد گر اين غم مرا دوا نكند
چه درد هاي حقيري كه در زمين جاريست
خدا اسير چنان دردها مرا نكند
حسين ،اي غم عشقت بزرگ چون عشقت
بگو به عشق، بسوزد مرا ،جفا نكند
دلي كه نشكند اينجا چه بي نوا سنگي است
دلي كه نشكند اينجا دگر وفا نكند
به گرد شمع تو پروانه ساخت هر چه دل است
در اين معامله دل نيست، پر چو وانكند
دو ديده دارد و از ديدگان چه دارد چشم
كسي كه گريه بر احوال ِكربلا نكند
حسين ِ عشق ،چه كردي كه عقده هاي نهان
به گريه وا نشود تا ترا بهانه كند
چه رفته است ميان تو و خدا، كه ترا
به غير خويش ،به خون تو خونبها نكند
دعاي روز وشبم از خداي عشق اين است
كه از ولايت خوبان مرا جدا نكند
"كوير" ويك نفس از نينوا جدا هرگز
"كوير" ودوري از آل عبا خدا نكند
بسیار حزن انگیز سرودید.
درود بر شما