سر گيجه

مثل همیشه زیبا سرودی مسیحا افرین و احسن به قلم خوبت

درودبرادرخوبم مسیحا
مثل همیشه زیبا ومحکم بود
گرچه خیلی تلخ

درود بزرگوار
بسیار جالب و زیبا بودند
دستمریزاد

تمام مجموعه تلخی دلچسب و زنده ای داشت ...علیرغم حضور عناصری مانند مرگ و تکه تکه شدن و ... دنیایی که بین خواب و بیداری و نیستی و هستی دست و پا می زند و هر لحظه شکلی از نبودن می گیرد و شکلی از بودن شاید همان رویایی باشد که مسیحا در آن معلق مانده... اما باید این را بگویم که قبرستا و گور پایان نیست ...چون اگر باشد که آبروی دنیا می رود با این همه بازی که سر من و تو درآورده... دستش رو می شود چرخ و فلک ... همه بغض بیرون آمده مسیحا با شالی سیاه دور گردنش و دستهایی که از سرمای سوز دنیا در جیب فرو رفته با قدم های آهسته و سگین او در جاده روبه پایان تصویری بی نهایت خیال انگیز پدید آورد. من لذت بردم ...آموختم و باز خواهم خواند نیز... درود بر شما

جناب مسیحای عزیز، سلام علیکم.
............................................................
ما،آتشِ پنهانیِ خاکسترِ عشقیم
یک سینه ی پُرموعظه ،برمِنبَرِ عشقیم
درکاخِ وجودِ خود،شاهیم وبه تختیم
دردولتِ خود،میرو به سر،افسرِ عشقیم
گه روحِ غزل، در دلِ گلهای بهاریم
گه ،مَرثیه خوانِ دلِ پُر،اخگرِ عشقیم......
گاهی به حَرم، سَجده کُنانیم وبه خاکیم
دربُتکده گاهی ،بُت وصورتگرِ عشقیم..............
آنگاه که پُریاس ترین، بِسترِ غیریم
خاریم که همصحبت و،همسنگرِ عشقیم.........
گه شاعرِ پُرشورِ غزلهای شبابیم
باسوزِ خزانیم،چودرمَنظرِ عشقیم
ازآتشِ یک جامِ مِیِ چشمِ توساقی
(دیوانه) ازین،آتش وخاکسترِ عشقیم
............................................................
ببخشید واردِ صحبتتان شدم وجُزین چند بیت چیزی ندارم که بگویم....
موفق باشید انشاءا...........

سلام مسیحا استاد خوبم
تا کی گل از ما و گلاب از دیگران.........
بر می گردم داداشی......
باید بیاموزم بی تعارف.....

این چه غوغاست به پا کرده دلم

شوری از عشق بنا کرده دلم

گویی از باده به تنگ آمده بود

که چنین عزم صفا کرده دلم

درد دل از پس سودای تو بود

که به چشم تو دعا کرده دلم

عاشقم بر تو، خودت میدانی

موسم مهر و وفا کرده دلم

حسرت دیدن رویت نرود ازدل من

چون فقط وصف تو را کرده دلم

من تمنا ى وصال تو نمایم هردم

به خدا قصد خدا کرده دلم


#نسیم_خسرونژاد_صبا

درود بر مسیحا عزیز

سلام استاد مسیحای بزگوار
درود بر شما
هر سه بسیار عالی
الخ اما پر بار و پر محتوا

دروووووووووووودها بر استاد سخنهای هوشمندانه و ژرف

هر سه را دوست داشتم و چنان همیشه پر محتوا و زیباست سروده هایتان
خصوصا سومی را و این بیت از حافظ عزیزم برایم تداعی شد

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس

و اما سخن از حافظ شد من این بیت از حافظ را بسیار دوست دارم

اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
صلاح ما همه آن است کان توراست صلاح

باسپاس، احترام و مهر

درود بر شما جناب مسیحای گرامی
بسیار زیبا و بااحساس سروده اید
دست مریزاد

مسیحا جان برادر بزرگوار
ابیاتی چند از یک شعر قدیمی
حاصل کون و مکان آه دل و فریاد است
شب عروس است سحر خون دل داماد است
وین همه دل زچه بندی به جهان گذران
گذر عمر همه، در گذر یک باد است
رود می غرد و باد است به ناله مشغول
گوش مرده، ز که پرسد که چرا فریاد است
تو کفن پوش میان همگان راه روی
مردم افسون تو گردند وین پریزاد است
ناحق از حق طلبکار چه دیوان غلط
وین چه دادیست خدایا همه اش بیداد است

........................... ..........................
درود برادرم
همیشه زیبااااا و متفاوت می نویسید
کلامتان اگر چه گاهی تلخ است اما همیشه زیباااااست
.......................... .............................
زن فرعون تصمیم گرفت که عوض شود،
و پسر نوح تصمیمی برای عوض شدن نداشت...!
اولی همسر یک طغیانگر بود
و دومی پسر یک پیامبر...!!!
برای عوض شدن هیچ بهانه ای قابل قبول نیست
این خود ما هستیم که تصمیم می گیریم تا عوض شویم...

سلام برجناب مسیحا گرانقدر
هرچندهم تلخ باشد با شیرینی کلامتان نوش میکنیم
قلمی اثر گذار . با معنا .زیبا واندیشمندانه
لذت بردم
شادزی

کاروان رفت و و من از قافله ها جا ماندم
خواب بودم و از لحظه ی ِ دیدار گذشت

درود مسیحا گرامی آخرین بیت از غزلی بود که در دفترقلبم نگهداشتم .
امروز را زندگی کردم به جرُم زنده بودن. فریاد بر دنیا نمی کشم که چون این دنیاست که مرا تحمل می کند .
خداست که می گوید باش پس همان دم موجود می شود.
موجود را وجودی است که از همان وجود ، موجود می شود.

دلت شاد از دنیای خاکی که با روح پاکی آمیخته اند.

با سلام جناب مسیحا عالی لذت بردم موفق باشی

سلام
واژه ها را زیبا به عاریت گرفتید

درود و افرین

بسیار زیبا سرودید استاد گرامی گرامی
سطر های پر از معنا و احساس
فراوان آموختم از شما
احسنت و سپاس

سلام و عرض ادب
شیوا و شیر ین سروده اید
آفرین بر شما

سلام و عرض ادب

داستان گونه بود و روان
با کمی تلخی اما خیال انگیز

آفرین به شما

سلام
زیبا بود و دلنشین
انکس که یادش در یادت هست
جایش همیشه سبز

چه مشکل خوان خطی دارد سر زلف پریشانش

که در هر حرف او صد جا زبان شانه می‌گیرد!

صائب تبریزی


آخرین برگ سفرنامه باران این است

که زمین چرکین است

شفیعی کدکنی

داداش مسیحای یک کلام و ختم کلام
دستمریزاد
بازهم بنویس تو تلخهایت به کام شیرین می آید

آفرین دوست من چه عاشقانه ی زیبایی

مرحبا بر داداش بزرگه خودم
عالي بود و بي نقص
زنده باشي و بر قرار

سلام كمي هم رشته خوبي رساناي عشق .....فازت بالاست الهي هرگز فيوزت نپره مهندسسسسسسسسسسسسسسسس

اگر زنده بودن تکلیف است در اینجا مشق ها یکسان است؟
مشق من که هزاران صفحه بود

درود فراوا ن به استاد ارجمند مسیخای عزیز
بزرگوارم بسیار زیبا سروده اید
لذتی وافر نصیبم شد دست حق نگهدار

درود بر جناب مسیحا ی عزیز
خیلی هم قشنگ
لذت بردم
خوش به حالتان
ما که در یادش یاد و خاطره مان گرامی شده!

خواب یا بیدار
فرقی نمی کند
تو که باشی
خواب های من همه بیدارند...
همین الان

چه خوبه که هستی

سلام
آهنگین بود و زیبا
یک عذر خواهی هم به همه ی عزیزان بدهکارم( چون سرم خیلی شلوغه و زیاد نطر نمیدهم) ....ببخشید

سلام مسیحای عزیز بسیار گل گفتی بزرگوار

درود مسیحا

خوش بحالت که در یادش یادت هست...

بسیار تلخ و با کینه ای مدفون در کلمات.....
اما قلمتان زیباست جناب مسیحا

سبز و باشید و مانا

درود بر مسيحاى بى همتا
مثل هميشه عالى ....

دلنشین و زیبا

سلام درود برمسیحای مسیحا نفس .شعر شمارا خواندم بسیار زیبا ولطیف مثل مخمل/تو پری ازسرودنی /خالی از تو بودنی/
یعنی من بودن ومنیت تا قلبت را دلان به حراج نگذارند قلبهای فراوان تقدیم شما.چروده/هدروچ
تا به خودم بيايم به يغما بردند تكه هاي زندگيم را
دلالان پيوند اعضا
من تمام شدم

زیبا بود