پنجشنبه ۱۱ ارديبهشت
|
دفاتر شعر سیدحاج فکری احمدی زاده(ملحق)
آخرین اشعار ناب سیدحاج فکری احمدی زاده(ملحق)
|
همین حوالی
گوشه کنار قلبم
زنی در حال نفس کشیدن است
دم و باز دم نفس هایش
همچو عطر گل یاس،
مرهم
بر زخم های
خنجر خورده دل می زند
شقایق را کرده مهمان سینه ام
از عمق قلبم
لاله در حال روئیدن است.
حریر گیسوی
سیاهش،
سایه انداخته
بر شانه ی خسته ام
برق چشمانش در قلب سرما،
شعله ای بر گرفته
از آتش جهنم است!
می کشم این دو پای
خسته را این سو و آن سو
سکان عقلم میان
دو کوه سینه اش معلق مانده است
بند بند درد میمکد
از تنم
هنگام لب مکیدنش؛
انگار چوبه دارم را
آویخته است.
پی نوشت:
چنانچه نقد می کنید لطفا مراقب احساسم باشید تنها در این سروده!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مگوی از بوستان یارا که دور از دوستان ما را
نه پروای چمن باشد نه برگ لاله و نسرین
از سرو گویم یا چمن
از لاله گویم یا سمن
گلزار دل آراست بشرطی که خرامد
نسرین بدن و لاله رخ سرو قد ما
دسته دسته سنبل گلبوی نسرین پوش را
دسته بسته بر کنار لاله زار انداخته
گلستانیست در چشم جهان بین
بروی لاله و گل رسته نسرین
بهار آمد و دیگر هوای یارم کو
گل بنفشه و نسرین و لاله زارم کو
بزم تو چون باغ و رامشگر در و چون عندلیب
ساقیان چون لاله و نسرین و می چون ارغوان
آمد از باد صبا مژده که فروردین است
نوبت خرمی لاله و هم نسرین است
ای باغسار نسرین ای دشت لاله آگین
شور بهار دارد در فصل برگ ریزان
که نه بر ناله مرغ جمن شیفته ام
که نه سودای رخ لاله حمرا دارم
می رست ز دشت خاوران لاله آل
چون دانه اشک عاشقان در مه و سال
گفتم صنما لاله رخا دلدارا
در خواب نمای چهره باری یارا
گفت که روی به خواب بی ما وانگه
خواهی که دگر به خواب یعنی ما را
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
می هست و درم هست و بت لاله رخان هست
غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره بوم خس
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
خواستم تا این اشعار را در بخش پست وبلاگ ها بگذارم
با توجه به لطافت شعر بزرگ استادم اینجا فعلا قرار می دهم...با اجازه استادبزرگوارم....امید که لذت ببرید