جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر امیر اصفهانی(دلقک)
آخرین اشعار ناب امیر اصفهانی(دلقک)
|
در فراز و در نشیب کوچه های زندگی
ناگریز از درد و غم از خستگی
عمرخودرا,لحظه هایم را سپردم دست باد
بی گنه،مصلوب گشتم بر صلیب اعتیاد
حسرت و ناکامی و سرخورده گی جانم گرفت
لحظه ای بر خواب رفتم،این بلا جانم گرفت
رنگ زرد و قامتم بشکست و بخت از من رمید
سوی هرکس روی کردم،پشت برمن او دوید
با دودست استخوانی هر دری را کوفتم
جامه تنهاییم را خود به قامت دوختم
ارزوهایم به قلبم یک به یک مدفون شدند
من چسان گویم،زبودمن,چه دلها خون شدند
خسته و درمانده بودم از پی درمان خویش
بسکه بستم,من شکستم,ترک خود,پیمان خویش
ناامیدی جان من در بر گرفت و سوختم
در پی مرگم,دوچشم خیره بر در دوختم
در سیه چال وجودم ناگهان نوری دمید
بر خط تقدیر شومم خط”تغییری”کشید
گفت:من در قلب تو بودم ندیدی تو مرا
از کسان درمان خود را خواستی اخر چرا؟
دست من بگرفت و خود را یافتم
تار و پودم را به مهرش بافتم
این همه گفتم بدانی زندگی تصمیم توست
گر تو همدرد منی این شعر من تقدیم توست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.