دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر غلامحسین خورشیدی متخلص به عارف
آخرین اشعار ناب غلامحسین خورشیدی متخلص به عارف
|
به نام خدا
«او كه بابای من است!»
بی خیال از گذر نیمه شب ،
گوش بر نغمه آب ،
بر نمی دارد چشم ،
چهره كرتو را ،
تا كه سیراب شود ،
او كه بابای من است !
آب آرام و زلال ،
زیر لب زمزمه هایی دارد ،
همره برزی گر ،
در دل تیره شب ،
پر ز شور هستی ،
پر ز آرامش جان ،
او كه بابای من است !
گه كه شب تاریك است ،
می برد فانوسی ،
تا ببیند جلو رویش را ،
نكند ، پاهایش ،
له كند چهره یك بوته گل ،
جان ز موری گیرد ،
او كه بابای من است !
گهگهی لشكر خواب ،
می زند شب خونی ،
تا كه شاید به هزیمت بكشد ،
چشم بیدارش را ،
غافل از همت او ،
كه بلند است بلند ،
او كه بابای من است !
امشب اما بابا ،
پاسبانی دارد ،
پاس از گاه نمای آبی ،
باید او بشمارد ،
چندی پر شدن كاسه آب ،
نكند غرق بماند كاسه ؟،
او كه بابای من است !
توی یك گردش شید ،
نام یك روز ، شده " روز پدر " ،
پیش چشم دل من ،
" روز بابا" همه روز است ، اما ،
به نمای همه روز ،
پس مبارك روزش ،
او كه بابای من است !
چهره پر چین و چروك ،
دل پر از شور اما ،
باز هم با نگهی بر رخ او ،
تن من جان گیرد ،
شور هستی به دلم باز آید ،
این چه رازی است ، خدا ؟ ،
او كه بابای من است !
پیش او من خود را ،
گر چه دیری است كه بابا شده ام ،
كودكی می بینم ،
كه تمنای نوازش دارد ،
تا كشد دست به سر ،
بوسه گیرد از رو ،
او كه بابای من است !
غلامحسین خورشیدی«عارف»
14/5/85
كرتو : یك واژه محلی به معنای بخشی از یك زمین است كه دیواره كوتاهی آن را از بقیه بخش ها جدا می سازد و این کار برای تسهیل آب دهی زمین انجام می شود.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.