يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر غلامحسین خورشیدی متخلص به عارف
آخرین اشعار ناب غلامحسین خورشیدی متخلص به عارف
|
دارند خاطر ،مردمان، گه با یکی یا دیگری،
ما مشتغل با یک صنم، داریم، خاطر مان و بس؛
دارم عجب ای ساربان، جماز پیشآهنگ را،
گر یکدمی خوابش برد، در ضرب آهنگ جرس؛
هر گل بضاعت اندکی، از شهد، زنبورش ولی،
صد باد شکرش می زند، با بال اندر هر نفس؛
بنوازدم گر آن صنم، ور تیغ بگذارد به سر،
تا داده ام دل را به او، نی هیچ پردازم به کس؛
پندم خردمندا مده، بگذشت کارم هم از این،
بیرون نخواهم گشت تا، بند قفس را زین سپس؛
در کیسه زر نی دارمی، تا که بترسم راهزن،
کردیم صرف میکده، نتوان که بستاند عسس؛
دیوانه کردی از غمم، هر جای از تو دم زنم،
فریاد "عارف" را ببین، ای دوست فریادش برس!
غلامحسین خورشیدی(عارف)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا بود