سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        بشنو ای یار

        شعری از

        غلامحسین خورشیدی متخلص به عارف

        از دفتر از دل بر آمده نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۶:۵۷ شماره ثبت ۸۴۴۵۰
          بازدید : ۳۰۷   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر غلامحسین خورشیدی متخلص به عارف
        آخرین اشعار ناب غلامحسین خورشیدی متخلص به عارف

        (بشنو ای یار)
        بشنو ای یار غم عشق تو با یار چه کرد،
        قصه هجر بدین سینه افگار چه کرد!
        گر چه بسیار دل دلسپران سوخته ای،
        غم رخپوش شدن بین که دگر بار چه کرد!
        امر کردی به وفامان و وفادار شدیم،
        غم دوری ت نگر تا به وفادار چه کرد!
        آه از آن نرگس جادوت چه بازی آورد،
        وآن لب مست که با این سر هشیار چه کرد!
        اشک بین رنگ افق یافت به هنگام طلوع،
        طالع مثل شبم یاب در این کار چه کرد!
        برقی از کوه تجلی ت درخشید سحر،
        وای با موسی این سینه بیچار چه کرد!
        ساقیا جام میی آر برد هوش که یار،
        نه بدانیم که در پرده اسرار چه کرد!
        آن که اینگونه بیاراست رخ مینا را،
        ما ندانیم که در گردش پرگار چه کرد!
        آه سوزی به نشان سوی تو کردیم گسیل،
        با دل ماش ببین دیده بیمار چه کرد!
        غصه عشق بس آتش به دل "عارف" زد،
        بنگر ای یار غم عشق تو با یار چه کرد!
        غلامحسین خورشیدی(عارف)
        95/9/9
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۹:۱۹
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        یاد حضرت حافظ را گرامی داشتید
        شاد باشید خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۸:۲۶
        سلام
        شاعرواستاد فرزانه
        زیبا ولطیف
        هزاران
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا بنایی
        پنجشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۲:۰۲
        سلام و درود
        زیبا سروده اید شاعر گرامی
        احسنت
        خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۴:۰۳
        درود بر شما
        ⚘⚘⚘⚘
        یاد این غزل از "جناب حافظ" افتادم
        ⚘🌷⚘

        دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
        چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

        آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
        آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

        اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار
        طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد

        برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
        وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد

        ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب
        نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد

        آن که پرنقش زد این دایره مینایی
        کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد

        فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
        یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
        ⚘⚘⚘
        قلمتان نویسا
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۱:۳۵
        درود جناب عارف ارجمند
        بسیار هم عالی بود
        با نظر استاد سلیمانی موافقم
        زنده باشید به مهر گرامی 🌹
        مسعود میناآباد  مسعود م
        جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۰:۴۴
        درود تان باد
        خندانک خندانک خندانک
        -------------
        سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
        رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

        گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
        بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم
        -------------------- استاد سخن سعدی
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8