جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
عرض ارادتیست به پیشگاه گل خوشبوی بوستان سپاه ایمان عزیزونورچشمان مولا حسین ع یل ونامورش شبه پیغمبرحضرت علی اکبرع باشد که مقبول افتد وره توشه ای برای سرای باقی ما .آمین
سزاست آیا جوانی رابه خاک آرند
به دنبالش تباهی رابه بارآرند
جوانی چون علی اکبر
عزیزونورچشم .سرور
جوانی ازنژادحضرت صفدر
شنیدم مردمان گفتند عذارش شبه پیغمبر
یل وشهزاده ایست اکبر
.....
شهزاده ی سالاردین
آمدبه جنگ خصم دین
سپاه دین هم درهراس هم درعذاب ازهیبت شیرجوان
علی اکبرزمان نعره زنان غره کنان
گفتا به آن حرامیان
...
من علی اکبرم وشیرجوان حیدرم
من نسبم هاشمی وبابم حسین .جدم علی .من گل باغ احمدم
آمده ام آمده ام
ریشه ی فسق برکنم
ننگ به شما حرامیان حرامیان
...پوزه ها مالیدزدشمن برزمین آن یل ونام آورش
بعد یک جنگی گران خسته وتشنه شدآن شیرجوان
رفت سوی پدرآن سروجوان
علی اکبر:ای پدرتاج سرم جنگیده ام بردشمنم
من خسته نیم .بی تاب ازتشنگیم .آبی بریز برحنجرم
امام حسین ع: ای پسرم نام آورم دلاورم
لختی بایست آبت دهم شیرپسرم
دراین لحظه پدر لبهای مبارک رابه غنچه ی خشک نازدانه اش رسانید
به این معنی که پسرم آبی دربساط نداریم کودکان ناله کنان آبندو.....
لحظه ی وداع رسیده بود وپدربوسه ی تلخی برلبان فرزند دلبندش روانه کردوبانگاهی حسرت بار رفتن شیرجوانش رانه نظاره نشست و...گفت :
ای ستاره ی سحرم ای علی اکبرم
آهسته تربرو برو بگذارتا ببینمت ببویمت
خداحافظ ای پدرم ای سرورم
اگرتراندیدمت زراه دور می بویمت.....
.....
آفتاب ای آفتاب این چه طلوعیست دگر
میرماخسته وتشنه س زخم خورده ی دشنه س ندانی مگر
تیروسنگ وتیغ شمشیرآمده ازهرطرف برپیکرش
ناگهان ازیک حرامی تیرسنگی آمده س برفرق سرش
ناله ودرد.آه آه جانسوزبهراین رعنا جوانمرد بایدش
مرکب گم کرده راهش خسته افتاد درحیاط دشمنش
شدروان خون درهوا هم درزمین ازقامت مه پیکرش
قامت سروجوان افتادز زین برزمین دشمنش
ناله زداوبرزمین گویازمین هم ناله زدبراکبرش
درعروجش شهد شیرین بوسه ی شاه جهان یادآمدش
بانگ زد ازراه دور برسرور وتاج سرش
شاه بشنید الوداع ازجانب رعناجوان اکبرش ...
دراین لحظه من خودم که راوی این ماجرابازبانی الکنم بغض برمن حاکم شده وزبانم قاصره ازبیان باقی آن واقعه ی تلخ وهمین رابگویم که گویند زمانی امام حسین ع بربالای سرجوان رعنایش رسید وجمال وپیکر ش راکه آماج وحشیانه ترین کینه ها وقصاوتها قرارگرفته بوددید ناله ایجانسوز زد وبی هوش شد برکنارپیکر جوانش که دراین هنگام عمه ی داغداروجگرسوخته ی سادات حضرت زینب س ع آمدکناربرادر وبا تسلی دادن به اوسرانجام برادر راارروی مه پیکر فرزندش جداکرد ......درود حق ازآغاز تا ابد برآن خاندان پاک ومطهر محمدوآل محمد باد . مجنون وشیدا ی آن خاندان پاک بهاءالدین داودپور ( بامداد)
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.