سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        بهار وصل

        شعری از

        دکتر رجب توحیدیان آغ اسماعیلی(سالک)

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۴ ۱۷:۲۸ شماره ثبت ۴۱۱۵۵
          بازدید : ۶۶۱   |    نظرات : ۳۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر دکتر رجب توحیدیان آغ اسماعیلی(سالک)
        آخرین اشعار ناب دکتر رجب توحیدیان آغ اسماعیلی(سالک)

        بهار وصل
        دلا! یک ره ازین زندان برون آ تا جهان بینی
        گذاری کن به ملک جان، که تا جان جهان بینی
        در این دنیای پرکینه، زشادی چون بود نامی؟
        بکن نقلی ز کینستان، که از شادی نشان بینی
        مبادا!   کبر و مغروری تو را مانع ز ره باشد
        نگاهی کن به خاک ایجان، که جسم دوستان بینی
        مشو خاکی، شو افلاکی که گردی همدم عیسی
        تن و نفست بکن قربان، که جان را در میان بینی
        اگر خواهی که بر چینی گلی از گلشن جانان
        رحیلی کن ز خارستان، که تا گل را عیان بینی
        اگر از خود برون نایی شناسا چون کنی خود را[1]
        سفر کن از دل و از جان که هم این و هم آن بینی
        چو خواهی در دلت باشد نشاط و شادی و عیشی
        بکن نقلی ز تنگستان، که دل را شادمان بینی
         اگر آب بقا خواهی، ز عارف جوی نز عاقل
        که اندر راه بی عرفان، زیانها را به جان بینی
        چو اسکندر مشو غافل ز آب چشمه حیوان
         که اندر چشمه حیوان، حیات جاودان بینی
         تو را هر لحظه در دنیا، نشانی از فنا باشد
        گریزی کن ز خاکستان که انر او زیان بینی
        درین منزلگه گیتی، غریب و بیکسی ای دل!
        برون شو زین غریبستان، نه او را آشیان بینی
        اگر همچون من «سالک» بهار وصل او خواهی
        رها شو زین فراقستان، که وصل بی خزان بینی
        دکتر رجب توحیدیان- سالک
         
        [1] - صائب گوید:
        تا ز خود بیرون نیایی خویش را نتوان شناخت
        عیب تیر کج، در اغوش کمان معلوم نیست
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5