يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
شب نشان
شب نشانه سوزوسرما بی امانه
این چه حاله دردل من
غم گرانه
ناله های مردی ازکوهی سپید
مانده درره بی قراره
جاده ها باریک ولغزان
گرگ وروبه بی شماره
شیربیشه غمگساره
درشب سردبی مکانه
این دل مه شهریاره
بهرلیلاماندگاره
(زمستان)
ذهنم زمستانیست
واین اندیشه جاودانیست
فصل سوزوسرماست
چشمان توبارانیست
بغضی گران دارم درون سینه
رخساره ام خزانیست
گیسوی توحنایی وان خنده های نهانی
مهرت به دل زبانیست
قطره های باران دانه های برف
چه نمایانیست
ناله های دردمندان وخنده های دنیاپرستان
سخت گریانیست
(شبگیر)
شبم شبگیر دلم مه گیر
بدون تونفسهایم نفسگیر
دلم درگیر رخم زرگیر شده درآن وادی بی آبگیر
نه ساحل راحت جانم نه دریاموج افشانم
می ام ده ساقی سیمتن شرابی کهنه وخم گیر
نمیدانم سراب است این
ویاخوابی دراین گرداب
ازآن آفتاب بی زورق
دلم سیراب
مرامرگی بده یارب
نه ذوقی دردلم دارم
نه خنده بردل وبرلب
(روزگار)
خسته ام ازاین بهار
ازمردمان روزگار
خاطرم آزرده است ازدست آن آموزگار
دلم بی مهر مه رویان نداردطاقتی دیگر
تبه گشت ساحلم
زجوراین بومان شب زنده دار
باتقدیم احترام به محضرشریفتان کوچک شما بهاءالدین داودپور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.