چهارشنبه ۲۸ آذر
آن صداى پر زخير شعری از فرحناز راسخ
از دفتر گم گشته نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ ۱۶:۲۹ شماره ثبت ۳۹۷۵۹
بازدید : ۶۵۲ | نظرات : ۶۰
|
آخرین اشعار ناب فرحناز راسخ
|
وقتى مادربود
عشق رنگى بود
بال پروازبلند
خانه لبريزِخدا
خنده ها بوى وفا
خاطرات همه...
مانده در يادِ خيال
هر اتاقى قصه اى داشت بلند
قصه ى تابش و شور
قصه بارش و پيدايش نور
قصه ادم و حوا
قصه وامق و عذرا
قصه شيرين و فرهاد
قصه بخشش مادر
كه در ان تيرگى شب
پُرِفرشى ز نوازش
التيام همه دردها
گرمى هر دل سردى
يادم ايد كه همه
بهترين حادثه و،
عمر و قرارش بوديم
و در اين باغ بهشتِ پدرى
سبزترين رويشِ روحش بوديم
خوشه ى ناب مى و
مست و الستش بوديم
بوسه اش قندترين حس زمينى
كه در اين چرخش دوران
پر ز باران
پر ز درمان
پر ز عرفان
بود مادر....
ليك ...
با رفتن وى
آن سبوى پر ز مهر
ان صداى پر زخير
عشق پير
اسير در زنجير
اواره و درگير...
نالان در كوى نياز
پر از نشيب و فراز
پر از سوز وگداز
تا چه زايد باز
تا چه زايد باز... !
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.