سه شنبه ۱۵ آبان
بي سرود شعری از داریوش پورافشار
از دفتر میخندم از نو نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۰۰:۴۴ شماره ثبت ۳۷۰۳۳
بازدید : ۹۸۱ | نظرات : ۸۸
|
دفاتر شعر داریوش پورافشار
آخرین اشعار ناب داریوش پورافشار
|
من ته مانده ِ شعري هستم
كه بي سرود ماند -
و
بي صله مينالم !
در خرامينِ خوابهاي سرخ
در تير رَسِ بادِ خزان
بر روي طنابهاي حلقه به گوش
كاش مي آمدي !
تا بِسٌراييم
اقيانوسي را در غزل واره هاي چشمانت.
٢
در ان كلبه، كه سوي چراغش غروب بود
برف بر روي ايوان، شبيه به خون بود
رويايي يك مرد داشت ،درونِ شومينه مي سوخت
نبودِ پنجره، حكمِ زندانِ اووين بود
ان مرد
ان مرد
تنها بود!
در ميانِ مچاله هاي افكارش
بيرون ، باغي بود به رنگ ِ سياهي
ان مرد
ان مرد
تنها بود !!
و
ان مرد
رنگها را از ياد برده بود
بجز رنگِ سياهي
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.