يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
آخرین اشعار ناب سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
|
هیچکی دوسِت نداره ، اونی که همراهته توُ سختیا تنهایی ، وقت خوشی یارته دستی واست نمیشه ، جلوت میندازه سنگی عصا ازت می گیره ، میندازه تا بلنگی
واسه همه عزیزی ، دور و برت شلوغه یه روزی تنها میشی ، می بینی دل دروغه روزی که دستِ خالی ، میشی و هیچ نداری تنهات میزارن میرن ، اون دوستای فدایی
سراغ تو نمیان ، دیگه هر روز هفته تموم خوبی هاتم ، همه از دلها رفته دیگه دوسِت ندارن ، کنار تو نمیان یه روز اگه بمیری ، مزار تو نمیان
توُ دفتر خاطرات ، یادی ازت نمیشه باشی یا که نباشی ، چیزی عوض نمیشه اصلا فرقی نداره ، بود و نبودت دیگه توُ حرف و درد دلها ، کسی ازت نمیگه توُ جمعِ دوستانَه شون ، نشونی از تو نموند توُ محفل شبونه ، هیچکی به یادت نخوند
به یادشون نمونده ، تو هم یه روزی بودی شدی مثل غریبه ، انگار هیچوقت نبودی دیگه نمی شناسنت ، توُ یادشون نموندی حتی نمیگن یه روز ، که یارشون تو بودی از خاطرشون رفتی ، ساده فراموش شدی واسه همیشه مردی ، توُ قلبها خاموش شدی
دیگه تموم شد واست ، اون روزهای بهاری حتی نمونده ازت ، یه عکس یادگاری اون همه خوبی کردی ، هیچوقت کسی ندیده واسه هیچکی مهم نیست ، چی بسرت اومده
S_H.H پنج شنبه 10 تیر 1389 ه.ش ساعت 3:47 صبح
|
|
۱ شاعر این شعر را خوانده اند
Guest
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.