سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        (قسمت سيزده ) منظومه فلاخن و شمشير

        شعری از

        عليرضا حكيم

        از دفتر منظومه ي فلاخن و شمشير نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ ۱۸:۱۰ شماره ثبت ۳۵۲۶۴
          بازدید : ۵۳۳   |    نظرات : ۶۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        اسير شدن اتابك ملك عزالدين و پسرش سيدي احمد در سال 780 ق 
         
        به زندان فكندند در اندكان* 
         شه و سيدي احمد* سران و مهان
        سه سال از وطن دور و در بند بود
         به دور از زن و خويش و فرزند بود
        ستم ها فراوان به دستور او 
         روا داشت بر حال رنجور او
        دوباره ندادند مردم خراج 
         به تيمور آن صاحب تخت و تاج
        به دستور تيمور امير لران
        رها گشت از قلعه ي اندكان
        كه شايد ستاند خراج سپاه
        فرستد به درگاه تيمورشاه 
        چو زندان به روي مَلك باز گشت
         به ملك لرستان مَلك باز گشت
        همه ملك آباد ويرانه ديد
         لرستان لگدمال بيگانه ديد
        به تاراج رفته است اموالشان
         پر از بيم گشته است احوالشان
        گريستند بر حال آلاله ها
         چكيدند از چشمشان ژاله ها
        نشستند با لاله ي سر به زير
         كه از داغ ياران همه زرد و پير 
        رها خود چو ديدند از گمرهان
        شه و سيدي احمد همه همرهان
         يكي لشكر بي امان گرد كرد 
        به چالاكي گلّه اي شير زرد
         كه بيباك بود و دلير و زرنگ
        همه مرد سختي همه مرد جنگ
         سر راه دشمن نموده كمين
        به آنان جهنّم نموده زمين
         به گرز و فلاخن به تير و تبر
        شكستند بسيار دستان و سر
         ببردند با خويش اموالشان
        پريشان نمودند احوالشان
         هر آن چيز بردند از لر به زور
        گرفتند ز آنان به زور و غرور
         هميشه به دلها پر از اضطراب
        به چشمان نديدند يك لحظه خواب...
         
        سيدي احمد :فرزند اتابك ملك عزالدين ،مرقد اين فرد والا در پاعلم لرستان نزديك پل دختر زيارتگاه مردم است
         اندكان :شهري در سمرقند
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2