کی؟!، کجا؟!، زینب سرِ خود را شکست
اوکه با فریادِ خود اَعدا شکست
کی؟!، کجا؟!، زینب همه زار و حزین
دور باد از شأنِ بانو این چنین
کی به سر زد یا گریبان چاک کرد؟!
یا لباس از اشکِ خود نمناک کرد
کی ز ناکسها تقاضائی نمود
تا نماید ذرّه ای سودا و سود
کی؟!،کجا؟!، زینب فقط حسرت کشید
میوه ها چید او، چشم ما ندید
با کلامِ حق زِ دشمن پا ، بُرید
پرده ی تزویر آنها را درید
کمترین کارش خروشِ حیدریست،
در میانِ دشمنان افشاگریست
دَرمیانِ کوفیان گویا علی
خطبه می خوانَد ز اَسماءِ جلی
ما زِ زیبائیَّ تَف بر سر زدیم،
غافلانه این در و آن در زدیم
از کـَمِ خـود نوحه و دَم ساختیم
در عزا و خود زنی غم ساختیم
در عزا داری تلاشِ چند دهه،
جشن ومولودی یواش و یک شبه
لیکن او پشت صبوری را شکست
لحظه ای بر اهلِ دنیا دل نبست
دختر شیرخدا شیراَوژَن است
صبر او بنیان کن ومرد افکن است
تالیِ شَمسُ الضُـحی، بنتُ الهُـدی
استعانت جوید از لطف خدا
قتلگاه و خیمه گاه و سوز و دود
نزدِ زینب غیرِ زیبائی نبود
پیشِ دشمن ذرّه ای سَر، خم نکرد
دیده را از اشکِ کم هم نَم نکرد
با سخن ، افشاگری ها کرد او
لرزه ها افکند بر جانِ عدو
یکّه تازِ عرصه ی مجد و شرف
شاهِـدِ زیبائیِ صحرای تَف
در میانِ کوفه و بازارِ شام
می شنید از غافلان دشنامِ نام
در اسارت مونسِ آل علی
کاروان سالارِ اصحابِ نبی
با همه دارائی و بود و نبود،
تالی زهرا در آن هنگامه بود
از وصایای برادر جان گرفت
علم او از انس و جن رجحان گرفت
کربلا را با پیامش زنده کرد
نینوا را تا ابد پاینده کرد
***
دارویِ آلامِ بیـمارانِ ماست
الگوی نابِ پرستارانِ ماست
مهدوی