(زبان را چه کنیم ؟)
مهتران پارسی پرور ، زبان را چه کنیم؟
نشر فرهنگ و هجوم بی امان را چه کنیم؟
شده کابوس ادیبان همه شب بی ادبی
موج پیچیده به اقطار جهان را چه کنیم؟
واژه ی فارس ملول است ز الفاظ غریب
بی سوادی قلمهای جوان را چه کنیم؟
بد زبانی شده در جام جهان پر تشویش
ادب بچه و ذهن نوجوان را چه کنیم؟
ما به ترویج ادب کام گشادیم ولی
غمزه و ناز و ادای ناشران را چه کنیم ؟
واژه سازی و زبان دغدغه ی دولت ماست
واردات لغت و جنگ نهان را چه کنیم؟
کاسه بشقاب گدایی نگذاریم به بام
بام خالی ز ادبهای اذان را چه کنیم؟
آرش ان مرد کمانگیر، نهان شد ز ادب
یل شرقی و بت تیر و کمان را چه کنیم؟
مرد افسانه ی ما رستم دستان چه خموش
پهلوان پنبه ی پُر دادِ غزان را چه کنیم؟
بر شد افسانه ی ایشان همه از قصه ما
جعل فرهنگی این غول کشان را چه کنیم؟
گرچه افسانه بود، شعر و ادب در دل ماست
میل سرشار به اسرار دخان را چه کنیم؟
شهره هستیم به مردی و ادب در در دنیا
رنج بردیم که این بی ادبان را چه کنیم؟
گر نجنبیم ادب در گذرد از بی داد
خالق مثنوی و سرو چمان را چه کنیم؟
همچو چوگان که ربایید ز ما کشور دوست
دشمنان قَدَرِ دوست نشان را چه کنیم؟
نشر و ترویج ادب گرچه بسی دشوار است
جاذب اندیشه کن این عزم گران را چه کنیم؟
جز به ابزار نوین ، نشر نیابد فرهنگ
گر نداریم چنین ، درد زبان را چه کنیم؟
من که از دانش برق و ادب و نرم افزار
شده ام ملقمه ای ظرف زمان را چه کنیم؟
جنگ نرم است عزیزان ، قلم و نشر ادب
هجمه های لغت غرب روان را چه کنیم؟
گر به تیمار ادب ، دست شفا برداشتی
با تو همراه شدم این سرطان را چه کنیم؟
هنر و مردی و اندیشه ی جاذب با ماست
تو بگو نشر چنین است و چنان را چه کنیم؟
(( جاذب نیکو ))