قصیدۀ تشیّع علوی
بااهل بیتیم
چه درشادی، چه غم با اهل بیتیم
چه دربیش وچه کم با اهل بیتیم
درعالم پرچمِ توحید باشند
به زیرآن عَلَم با اهل بیتیم
زِ عشقِ نامشان عالم بنا شد
به خُشکیّ و به یَم با اهل بیتیم
ولایت برهمه آفاق دارند
کَما کانَ الکـَرَم با اهل بیتیم
توَسُّل جُستنِ ما بی ریاهست
سروپاو قدم با اهل بیتیم
عزیزواَرجُمند وسربُلندیم
به هرجا محترم با اهل بیتیم
چومخروطی بُوَد رَسمِ امامت
به پای این هِرَم با اهل بیتیم
عِمادِ دین وایمان ویقینند
به هرجا لاجرم با اهل بیتیم
به آیاتِ خداوندِ تبارَک،
به نونُ وَالقَلَم با اهل بیتیم
ترازوی همه اعمال مایند
به مثقال وگِرَم با اهل بیتیم
زِ هَرایل وتبار و هرنژادیم،
قُباد وماد و جَم باهل بیتیم
اگراَبیَض، اگراَسود، اگرسُرخ،
عرَب یا گر، عَجَم با اهل بیتیم
نه کوفی مسلکیم ونه ریائی،
وفادارُ الأُمَم با اهل بیتیم
ارادت از صمیم قلب داریم
زهستی تا عدم با اهل بیتیم
سپاس از منّتِ باریتعالی
به لبّیک ونِعَم با اهل بیتیم
مُضاعَف همّت و والاتباریم
همه عالی هِمَم با اهل بیتیم
به پیچ وتابُ درگردابُ سرداب،
چَم وخم، غمّ وهم با اهل بیتیم
گِلِ مارا خدا باهم سرشته
وَ ما هم دَم به دَم با اهل بیتیم
شهادت خطّ سُرخ اولیا هست
که دائم چشمِ نم با اهل بیتیم
برائت ازهمه کُفّارجوییم
چو ما سِلمُ سَلَم با اهل بیتیم
شفا بخشِ همه امراضِ مایند
به هردَرد و اِلَم با اهل بیتیم
به هَل مِن ناصِرِ آنان جوابیم،
خَدَم را تا حَشَم با اهل بیتیم
تبارِ پاکِ سَلمانِ مُسلمان،
به جانِ مادرم با اهل بیتیم
زِ دل اشعارِآئینی سراییم
چوشاعر«مُحتشم» با اهل بیتیم
اگر دست و سر و پامان بِبُرّند،
به وَاللهِ قسم با اهل بیتیم
به خون بیعت نما و مهدوی باش
که باهم در حرم با اهل بیتیم
غلامرضا مهدوی