بخش اول
بخش دوم
ببین اینجا که جای ادعا نیست
کسی اینجا سلیمان جز خدا نیست
هنوز مانده بیابان جهنم
شکنجه گاه صدها ابن ملجم
در آن آتشفشان ها که خروشند
یزید و شمر بسیاری بجوشند
میان گاز خردل گاز بادام
درون یک قفس افتاده صدام
بگفتم قصرها و کاخ ها چیست
در آن شهرک ویلایی دگر کیست
بگفت آن قصری که زمردین است
سرای کورش ذوالقرنین است
در آن قصری که دستش آبشار است
خود باب الحوائج تاجدار است
در آن کوی لطیف شاعرانه
بزرگانی چو حافظ کرده خانه
کنارش عالمانند و محقق
و یا مردان پاکی چون مصدق
و آن شهرک ویلایی نیکو
بود شهر شهیدان خداجو
پلاک یک در آن ویلای حمزه
و یک بلوار کامل هم هویزه
***
هر آنچه سرو بالا قد عیان است
کنار خانه چمرانیان است
نشان خانه ی آوینی اما
تمام خانه های بی نشان است
به یک ویلا نشانه های آیت
به یک ویلا نشان شیر ژیان است
در آنجا که نوار غزه دارند
کنارش کوچه زرتشتیان است
ز یک سو می رسد فهمیده از راه
به یک سوی دگر کاوه روان است
به کویی باکری و همتی هست
به کویی هم امیر ارسلان است
کنار خانه ی کیخسرو گیو
سرای خلبان باباییان است
بهشتی خانه اش در کوی ملت
کنار خانه ی ستارخان است
در اینجا یک امیر است که کبیراست
ولی صدها امیر نوجوان است
میان شیر دلان و پهلوانان
مقام شیر نر از کودکان است
سه تا شهرک پر خونین شهریست
که بعد از شهر کردان و لران است
به یک جا خانه های سربداران
و در جای دگر سرخ جامگان است
و آنها را که بینی تازه سازند
همان هایی که سرخ و سبز جان است
نمی دانم در آن سلطانی آقاست
ویا خانه ی سهرابی جوان است
هر آنکه هست خوب و نازنین است
که با روح الامین هم داستان است
و بالاتر که مرز آسمان ها ست
در آنسو خانه پیغمبران است
از اینجا پیش رفتن کار ما نیست
که درگاه امامان زمان است
ببین آن قصر زیبا را در آخر
که بالاتر ز هفت تا آسمان است
همان قصری که ایوانش طلاییست
و هر سنگش بقدر کهکشان است
***
در آن بارگاه پاک کبریایی
نبی هست و علی هست و خدایی