سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        خواب خدا

        شعری از

        ایمان فخار

        از دفتر کلاس ا.ول نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۲:۳۸ شماره ثبت ۲۸۵۶
          بازدید : ۱۱۲۸   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ایمان فخار

        خواب دیدم که خدای نیکی
        بی شریکیست درین نزدیکی

        آنچنان که «قل هو الله احد»
        و سزاوار به «الله صمد»

        «لم یلد» شاهی که «لم یولد» بود
        بی همانندی «له کفوا احد»

        بی نشانی که نشان ها کار اوست
        این جهان یک گوشه از آثار اوست

        پرده ها را بر فکنده از میان
        صورت یزدانیش گشته عیان

        گفتم ای سلطان زیبای جهان
        از چه پنهان می شوی از دیدگان؟

        گفت «تویی که رو به خود برگشته ای
        سال ها در پیله ات گم گشته ای

        و رنه هر کس سوی من برخاسته
        من نشانی دادمش گر خواسته

        از لجنزار منیت دور شو
        وارد آزاد راه نور شو

        مستقیم تا خوان هفتم پیش رو
        هرچه پیش آمد تو راه خویش رو

        هرکجا دیدی دو راهی روبروست
        برو آن سمتی که زیبا و نکوست

        آن مسیری که مسیر آرش است
        آن طرف که جای پای کورش است

        آن طرف که شاه مردان می رود
        آن که می دانی تو وجدان می رود

        راهی که از همه هموارتر است
        آن که بر خالق سزاوار تر است

        می رسی طی صراط المستقیم
        شهر «بسم الله الرحمن الرحیم»

        هرکجا دیدی نوشته کوی عشق
        درب اول را بزن از روی عشق

        عاشقان را باقی راه کم است
        فرق معشوق وخدا یک قدم است»

        مات او بودم که او فرمود «چیست ؟
        نکند عاشقی هم کار تو نیست ؟

        دست و پایت ناگهان گم می شود؟
        باعث خنده ی مردم می شود؟

        من خبر دارم ترا فرصت نداد
        عاشقی بر نسل تو مهلت نداد

        در زمانت عشق نا مشروع شده؟
        در عوض شرک و ریا مطبوع شده؟

        چه کنم از دست شیخان دروغ
        که دهند فتوای چاخان دروغ

        هر چه می گویم بگو یار منم
        باز گویند که قهار منم

        هر چه می گویم که از مهر بگو
        می دهد فتوی به شک یک و دو

        من که خروار گنه بخشیده ام
        گفته اند مثقال را سنجیده ام

        هرچه می خواهم دلی شاد کنند
        باز با گریه مرا یاد کنند.

        ولی پا برجا نماند زیر و رو
        روزی هم رو می شود دستان او

        من بر او هم عاقبت بخشنده ام
        چونکه من یزدان آمرزنده ام

        با تو هم گویم نشانی نیکتر
        از رگ گردن به تو نزدیکتر

        از خودت خارج شوی بر من رسی
        قبل از آنکه بر رگ گردن رسی

        غیر خودخواهی تو تنها خداست
        هر صدایی هست از سیمای ماست

        درب اول تا به آخر جای ماست
        هر طرف را بنگری ویلای ماست»

        من نوشتم خواب خود را مو به مو
        اینکه تعبیریش چه باشد تو بگو

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        طاها محبی (حزین)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5