ناله هایم گمان کنم آزرد, گوش نجواگران عاشق را
یا ,خدا کمی دور تر بود, نشنید ذکر یا خدای صادق را
التماسم کمی گرم بود ,اصطکاکش دلیل آتش شد
آنقدر به رفت و آمد بود ,استجابت ذلیل آتش شد
گاه در خواب داد می کردم ,از گذشته ها یاد می کردم
بعد از آن همه ,بیداری ,اشک خود را که شاد می کردم
لیلی ام تو بودی و من مجنون ,عقل خود را سیاه می کردم
هر نفس کشیدی و دیدم ,عمر خود را تباه می کردم
غصه هایم چگونه شادی تو ,من گمانم حبیب من بودی
شادیت را چگونه من سازم ,فکر تو به جیب من بودی
باوری بود درون مغز من ,من به جز خدا نمی خواهم
عشق لیلا فریب کارم کرد ,من به جز خدا تو می خواهم
قهر آمد خدای میزان را ,در پس کله ام چنان خواباند
سجده را ثلاثه آوردم ,درس را این چنین به من فهماند
در پس ابرهای تکراری ,کل خورشید آرزو یخ بست
بادی آمد و آسمان بی ابر ,آب در گلوی من یخ بست
التماسم دگر سرد شده ,وزن آن کمی سنگین
می رود درون غمهایم ,می شود غمی غمگین
((سیاوش راد ))