ای فراموش شدنی ، دگر تو هیچ یاد نشوی
با من از این به بعد ، هم ره و همزاد نشوی
دل من برای تو پر از گلستان و احساسی بود
هر چه بر من تو کنی ، دگر تو هیچ یاد نشوی
از برای تو بود که چشم من پر ز خون
از برای تو بود همیشه گشتم مجنون
ای فراموش شدنی دگر مرا یاد نکن
از برای شمع خود مرا تو فر یاد نکن
نشدی یار من غم شدی اسرار من
همه ی دنیا به کامت ، دگر مرا یاد نکن
از برای تو بود که چشم من پر ز خون
از برای تو بود همیشه گشتم مجنون
ای همیشه جان من یادت بباشد روزی
که نه اختر شوی یا که دمی جانسوزی
این جفا توست مرا ز خود دور کنی
من نباشم چه کس نازت کشاند روزی؟
از برای تو بود که چشم من پر ز خون
از برای تو بود همیشه گشتم مجنون
ای همیشه ناله ام درخت تاک خانه ام
تو شراب من شدی حتی که دور افتاده ام
از تو یک حرف نبود برای تو شاد شوم
مانده ام با یک کلام در کنج نوری خوانده ام
از برای تو بود که چشم من پر ز خون
از برای تو بود همیشه گشتم مجنون