همیشه دستم خالی است ، دنیای من نارنجی است
شعری به دست دارم کنون که رنگش ارغوانی است
الآن که غمناکم کمی ستاره بی بخت نشده
الآن خدا نرفته خواب ، چیزی هنوز ثبت نشده
این ثبت اسناد دغل کز ما ببرده عقل و هوش
عالم اسرار هم ببود ، سودی نبردیم ما ز دوش
امروز که ورکن تیزیم (1) و شاخ به شاخ(2) هم نهیم
فردا کجا رو عایلیم که دوش ، پری گرده ایم
فردا غروبی میکند ، شفق ما خاکستریست
دنیایه ما را هم ببین که این خدا هم پولکسیت
ببین که این مهر و الک ، چو بر سری رها شود
جهان که فتراکی نبست ، که خوب و بد سوا شود
این همه از لطف خدا کسی تمسکی نجست
کسی به حال شهدا کسی خرابه ای نجست
به حال هم گریه کنیم ، که این بباشد مهر ما
حالا بشین به پای فیلم چه میرود بر سر ما
که فرش زیر پایمان ، یا این شراب ماندنی
کم کم خورد این استخوان که از کمی پوسیدنی
هر دم که فریادی کنیم ، غرش ما یه آه شود
این شد جفای آدمی که این لباس کلاه شود
هر دم که ضجه میزنیم خونی سیاهان میشود
حافظ نگفته بود به ما ، انسان چه ارزان میشود
حیدر به لطف هر دمی شعری بر آرد آهنی
دنیا نبود کامش ولی ، این شعر بباشد ماندنی
توضیحات:
1-ورکن تیز: بالا و پایین پرییدن یعنی به دنبال شادی بودن
2- شاخ به شاخ: سر به سر هم گذاشتن