سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        چند کلوم وا خدا

        شعری از

        حیدر امیری جهمانی

        از دفتر راست من نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۰۷ شماره ثبت ۲۷۱۰۳
          بازدید : ۱۱۹۸   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حیدر امیری جهمانی

        شعر لری چند کلوم وا خدا
        ای خدا دنگ ندرار ، دی نیترم نفس کشم
        تو جوابمه نیدی ، وا کی دیه حرف بزنم
        تو همس اسم مونه خط ایزنی من دفترت
        جوهرت تموم وابی ، تعارف بزن به منزلت
        ار یه بارم وابیدک وام مهروونی بکن
        بل سی تو حرف بزنم وه دل مو رحمی بکن
        سیچه حرفم نیگری گوش یه کم گوش بگر
        نکنم خین وه دل و به حرفمم گوش بگر
        هرچه گودی کنم همس اطاعت کردم
        رهنه بردم سی تو همس فلاکت خردم
        ای خدا چت وابیه سیم گرونی ایزنی
        چین وه ابرو ایزنی ناز اروپی ایزنی
        سر وه سرم اینی تو انگار که بوت کشتمه
        خین جییرم ایکنی انگار که ارثت از منه
        دی ولم کن ، بل وه حال خوم زار کنم
        سر وه زانو بنم ، اسمه تونه جار زنم
        نرفین دنیا کنم ، نگو دلم کم طاقته
        نونم حرف بزنم آخی زمین چه بارته
        حرفته یه جا بزن که مردی هم ز خوت بنی
        هر چه ایگوی ، بگو ، سر به خراباتی ننی
        آخرس بکش منه ارث بوتم زم بگر
        حیدر ار شعر ایگو ، تو هامو شعرنم بگر
         فارسی:
        سخنی با خدا
        ای خدا با من بازی نکن دیگه طاقت نفس کشیدن ندارم
        وقتی که تو با من درد دل نمیکنی دیگه با کی حرف بزنم
        تو همیشه اسم منو از تو مخلوقاتت خط میزنی
        اگه یه وقت هم شد به من هم کمی نگاه کن
        اگه یه بار هم که شده با من مهربون باش
        بذار واست حرف بزنم به من  کمی رحم کن
        چرا راز و نیازه منو گوش نمیدی یه ذره گوش بده
        اینقدر منو عذاب نده و یه ذره به حرفم گوش بده
        هر چی میگفتی انجام بده همیشه اطاعت می کردم
        سرانجام گوش دادنم به حرفات این بود که فلاکت میخوردم
        ای خدا چی شده دیگه به من نگاه نمیکنی؟
        دیگه خدایه اروپاییا شدی چرا به ما ایرانیا محل نمیزاری؟
        اینقدر سر به سرم میزاری انگار با هم پدر کشتگی داریم
        شاید زورت به بقیه بندهات نمیرسه تلافی رو سر من خالی میکنی
        دیگه منو ول کن تا حداقل بتونم به حال خودم گریه کنم
        پیش همه مردم بدی های تو رو میخام فاش کنم
        این بار میخام خودت تو رو نفرین کنم ، به من نگو کم طاقتی
        شاید نتونم حرف بزنم ولی به من نگو هیچی نمیفهی
        حالا تو هم جایی از مردونگی صحبت کن که یه بار مردونگی نشان دادی
        هر چه میگی ، بگو ، ولی یه بار خودت انجام بده
        آخره کار منو بکش و ارث پدرت رو هم از من بگیر
        اگه من کمی شعر میگم تو همین شعر رو هم بگیر
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1