سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        بهارا!

        شعری از

        بهروز عسکرزاده

        از دفتر من عاشق تو ام نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۱۶:۴۱ شماره ثبت ۲۶۰۳۸
          بازدید : ۹۱۸   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        بهارا کی برین بومِ زمستانی نهی گامی
        که تا این سرزمین هم گیرد از مـهرِ تو آرامی؟
         
        بسا سالا که ره پاییـم تا بینیم جادویت
        مگر نشنیدی از رنـج آشیانم هیچ پیغامی؟!
         
        خزان ـ یغماگرِ ناسیر ـ پَرپَر کرده گل­ها را
        زمستان نو به نو می­ گستـرَد هـر گوشه ­ای دامی.
         
        درون پُردود و جان افسرده گریان چشم؛ راهی کو
        که شیرین بگذریم از این شب قیرین "تلخامی"؟!
         
        نمی ­بینی مگر خشکیده ­ایم از سردی دوران؟
        بیا تا سبز گردد جان که داریم از زمین وامی!
         
        فروپوشیده سرما چون شبی تاریک̊ هستی را
        شتابان آی و رخ بنما که آن را خنـدۀ بامی.
         
        دلازاری بسی بینیـم از سرمای هستی سوز
        بهارا آی و درمان کن که تو ما را دلارامی.
         
        گهی رخ می نمایی از پسِ پـرده ـ به شرمینی! ـ
        دگرجا از تو پدرامند و اینجا پاک بَـدرامی!
         
        نداریم از تو اندر یاد جز داغ و درفش و خون!
        چرا هر بام می ­آیی، نمی پایی به جز شامی؟!
         
        چرا از ما گریزانی؟ بیا بنیـاد شادانی
        چروکِ سالـــیان بستُـر ز پیشانیِّ ناکامی.
         
        شکیب از ما گریزان شد؛ بیا کز این گزیرت نیست
        زمستان را نباشد جز بهـاران هیچ فرجامی ...
         
        کهن شد نقش دیرینه؛ کدر شد رنگ پارینـه
        بزن نقشی نوین بر بوم ما زیرا تو رسّامی.
         
        اسفند 91 (ویرایش: بهار 93)
        .................................
        □ "تلخامی" از ترکیب تلخ + خام + ـی ساخته شده است: خامیِ تلخ.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6