جمعه ۷ دی
گندم هجر شعری از ساحل شیدا(ساحل)
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۳ ۱۸:۵۵ شماره ثبت ۲۵۵۱۳
بازدید : ۳۵۷ | نظرات : ۲۵
|
دفاتر شعر ساحل شیدا(ساحل)
آخرین اشعار ناب ساحل شیدا(ساحل)
|
به نام بی نام دوست
با درود فراان به شما سروران گرامی ازاین که به کلبه مویه های شبانه ام قدم گذاشتید بر دیده منت منتطر نقد های سازنده یرزگواران هستم
گندم هجر دادیم روز ازل برا بخوان
در تب رنج بسوز مرا تا به تنور نان کنم
بر تن من لباس نیست پرده تن گسسته شد
روز ازل بیار مرا تا که لباس از آن کنند
حجب حیا به کوی یار باتن خاک نمیخرند
من تن خسته میدرم تا که گناه گران کنند
سوی توام نیاز است تا که نماز به شب کنم
مستی می دلم ببرد ده که ترک سر کنم
زاهد و شیخ در نماز بت شکنی صلاح نیست
تو به صلاح این جهان خوان و شمار زیان کنند
مهر تو سجده را شمرد دانه تسبیح چیست
ذکر به عدد تو کم بگو نامه تو چنان کنند
در بر من که رندم ونامه سیاه عالمم
نامه عشق دراز نیست نامه بی دلان کنند
در سر من چو مویی است جمله به حلقه شد کمند
در سر من ز شوق یار جمله غم آشیان کند
یار چو جلوه میکند مجلس ما به رقص و ساز
این نه گناه من بود مستی می دوان کند
گر که به رقص می رسم جای من این جهان نیست
کار خطا نه من کنم جمله صبا وزان کند
گیسو یار به حلقه ای زلف مرا میفریفت
تو به فریب دل برو تا که تو را جوان کنند
ساحل شاد به بی دلی قصه توبه سر دهد
وای که توبه خسته شد تا که چنین رزان کنند
آب روان اگهی با دم یار من خوش است
تو به قیامتی بترس دوزخ جاودان کنند
یار مرا که حسنی است جمله جهان جمال اوست
من به سویش روان شدم دامن خود کشان کند
جمله رحیم خوانیش رمزالف ندانیش
بخشش ملک میکند پادشهی روان کند
ساحل عشق به کوی یار جمله وجود خضاب کرد
می زده را به توبه ای در صف مسلمان کند
س ش دی ماه 1391
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.