شنبه ۳ آذر
اشعار دفتر شعرِ بادصبا شاعر ساحل شیدا(ساحل)
|
|
آمدمرا حال نماز
درهای بسته گشته باز
شکری شوری داده ای
ب
|
|
|
|
|
این چه تمناست؟ که ما می کنیم
لطف، به هر بی سرو پا می کنیم !!
این چه گدازیست که در سینه هست؟
از تب
|
|
|
|
|
بانوی غزل من به غمت گوشه نشینم
من مست سخن مست غزل مست از اینم
بانو غزل رفتی باز نور تو باقی ست
|
|
|
|
|
دوباره نویسی شعر غزه به تصحیح
جناب طارق خراسانی
|
|
|
|
|
ای مردم شهری که چنین مست شرابید
تا مست این خمر شدید مست به آبید
از مستی این باده چه خیزد غم ..
|
|
|
|
|
خدا امروز تا مرز جنون است
دلش از خون به غزه لاله گون است
بشر از ظلم از شیطان گذشته
میان اختلاف
|
|
|
|
|
یار بی پرده گذر کرد وخبر نیست مرا
در من اینگونه نگه کرد که اثر نیست مرا
وانگهم جام میی داد که به
|
|
|
|
|
یار بچشان به من ز آن باده ناب آگهی
وای که رود دو روز عمر قصه رود به کوتهی
زان که عمر دو روزه ایست
|
|
|
|
|
آن نامه به من ماند که آن یار نوشته
چابک نظری با ید بیضا
|
|
|
|
|
به که من زیبا شدم تا غرق در رویا شدم
این چنان شادان که من زیبای فکرت ها شدم
این چنین زیبا که من ر
|
|
|