تماما شور وحالم شد دوبیتی
نواي قیل وقالم شد دوبیتی
غزل یا مثنوی حتي رباعی
نگويم چون که فالم شد دوبیتی
...................................
خزان امد نوایش ازدر و دشت
که شادی رفت وغم با درد برگشت
دریغ از پرسه های بی سرانجام !
"جوانی هم بهاری بود بگذشت"
بریده ام
چونان دونده ای
که در ماراتنی سخت
هرگز به خط پایان نمیرسد.....
پ.ن
درتکاپوی داشتن یک بهارم
بهاری که با لرزش
دلی..
به زردی هیچ خزانی رنگ نبازد....
پ.ن
پرواز گلوله هم زیباست...
اگر
خسته ای از دام روزگار رها کند،
اگر
هدف رهایی باشد....
......................................................................
دوستان عزیزم...دوبیتیها حاصل 25 دقیقه گلاویز شدنم با کلمات بود..ولی بقیه رو بداهه نوشتم وازانجا که هیچ استعدادی در نوشتن سپید ونیمایی ندارم کاستی هایش را بر من ببخشید...
بقول رضا نظری .30بهمن ساعت4:21دقیقه بامداد....دقتش منو کشته...منتظرنقد وراهنمایی شما خبردار سرپا وایسادم.