سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        دزفول

        شعری از

        رضا آرمان

        از دفتر شعرناب نوع شعر رباعی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۹ دی ۱۳۹۲ ۱۷:۴۰ شماره ثبت ۲۱۸۰۷
          بازدید : ۱۵۴۵   |    نظرات : ۷۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا آرمان

        چه تلخ دیدم  که چگونه ویرانت ساختند چه عذابی بودآن زمان که بمب ها وموشک های کوردلان سنگدل بعثی برتو هجوم آوردند وزخم ها بردلت زدند آری با توام شهرمن خاک من دزفول با اصالتم.

        چه بد دیدم تورا زمانی که شکستی وآوارشدی

        خرابه هایت خبرازدردی جانسوزبر پیکرت می دهند

        کلمات درمقابل نجیبی ومعصومیتت گم می شوند

        ومن می مانم با روحی سرگردان وسرد...

        دیدم که چگونه جنگ قلبت را پاره پاره کرد

        وقتی نظاره گر باد خشن وغضبناکی بودی که گلبرگ های جانت راپرپرکرد

        وقتی خاکت،در و دیوار سرایت غرق درخون پیر وجوان وکودک شد

        وآثارآن درچشمان تبدار زمانه تا ابدنقش بست.

        من درمقابل توزانو برزمین می نهم

        تا سرود مقدس استقامت وپایداری روح بی قرارم را صیقل دهد

        ودربطن احساسم ماوا گیرد.

        میدانم هنوزهم زخمی برتن و وردی از درد بر دیوارها وستون هایت نمایان است

        ومرهمی نمی یابی تا بهبود یابی

         چقدر دلم غمگینودردمند توست وقتی می نگرم که بعدازسال ها که در اسارت وتهاجم توپ وگلوله ی کورصفتان ایستادی

        «حال زخمی هجوم بیگانگانی گشته ای که وحشیانه برتو یورش آورده اند

        وبا کرختی فرهنگ وانسانیتشان برتن وخاکت آوار شده اند

        وگلوی فرهنگ واصالت وشُهرتت را می فشارند»

        چه میخواهند از دل تنها وعریان تو...چرا رهایت نمی کنند!!!

        اشکم گواه عشقم به توست اسطوره ی من،شهرمن،دزفولم

        توهنوز ایستاده ای باقدرت با اصالت تمام

        ودر برابرتمام یورش ها وتهاجم ها ایستادگی می کنی

        هزاربار له میشوی میسوزی ولی نمی شکنی

        ومن براین باورم که قصه سرفرازیت تا نسل ها بر زبان وجان های ما جاری است.

        ای عزیز باشد که این دل نوشته احساسی باشد ناچیز برای آنهایی که تورا ندیده اند...

         

         

        یک شهربه زیرضرب طوفان،مبهوت

        درگیرهجوم بمب در جانِ سکوت

        بیچاره چه نام پرعذابی تن کرد

        « خاکی به میانِ خونِ صدها تابوت». . .

         

        ××××××××××××××××××

         

        سرتاسرشهرمن پرازدست شده

        سهمی که ازآن ماست یک شصت شده

        حیف ازهمه خون ها که به خاکش مالید

        خمپاره  ببار شهر ما  پست شده. . .

         

         

        ×××××××××××××××××××

         

         

         

        دزفول عزیزم زیبا کشته شدی

         دزفول عزیزم زیبا کشته شدی

        ماساده تورابه پول حیوان دادیم

        دزفول عزیزم زیبا کشته شدی . . .

         

         

         

         پ ن  : به سلامتی کشورم ، شهرم و هم تبارانم (زنده یاد ملا محمد تقی ناهیدی دزفولیزنده یاد قیصر امین پور– و استاد گرانقدر محمد علی بهمنی و تمام اساتید بزرگوارم  . . . )

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5