1-
کبوتر خیالت را ،
با خود
خواهم برد تا ...
آن فراسوی زمان!
انجا که دگر ؛
فاصله:
معنائی غیر از ،
بوسیدن لب هایت ندارد...
و اه را ،
در گلو ،
ناز میکشم...
نبودنت را ،
استخوان میشکنم.
ریش ...
ریش ...
استخوانهای شکسته ام ،
صدایشان درآمده !
ورنه حنجره دروغی بیش نیست!!!!
پ.ن:
نبودت یک قاتل فراریست...
2-
من؛
از زانو زدن نگاه ،می ترسم!
از...
تیر و کمان ابرو میترسم!
از اشاره ی یار/
از...
نسیم پلک زدن چشمان، می ترسم!
بداهه
تقدیم به شما اری... خود خود شما همین.