يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر محمدرضا پهلوان(عرشيا)
آخرین اشعار ناب محمدرضا پهلوان(عرشيا)
|
منم بودم یه بیماری
در این صحرا و بی آبی
یه لحظه گریه و اشکم
یه لحظه راه بی تابی
منم افتاده بر این جا
که حالم بدتر از هرآن
که میبینم پدر جان را
دهد هر لحظه ها صد جهان
منم این سایه ی چارُم
میان اصغر و اکبر
پدرجانم مرو زین جا
تو هستی لاله ی گوهر
منم سجاد پیغمبر
میان کاروان شب
بُوَد این عمه ی دلسوز
رییس بانوان شب
منم در مجلس شامی
یزیدی را بگریانم
چو معصومی در این گلها
ز زشتی ها که عریانم
منم رنجیده ی خاطر
میان خون و خونباران
سر بابا به دامانم
صدای شیون یاران
منم کج، قامت بیمار
چو کوه و بی ریا بودم
نسیم نینوا گوید
عزیزان خدا بودم
منم سجاده ی هرشب
میان مسجد دلها
چواین قصد عبادت کرد
که افتادش چو مشکلها
منم کز چشم بیمارم
نوازد حزن و ماتم را
جهان دیدی چه شد برسر
دلیرِ صبر و عالم را
منم این آیه ی روشن
نمازی با خدا خواندن
منم سجاد سجاده
که با بابای خود ماندن
اجرتان با اهل بیت
با عرض پوزش که بسیار کم در سایت حضور دارم درک بفرمایید که امتحان های سختمان مجال نمی دهدو روزی دو امتحان آنهم هر روز متوالی به مدت 5 روز.
عرشیا شاعر اهل بیت
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.