پنجشنبه ۱ آذر
|
دفاتر شعر محمدرضا پهلوان(عرشيا)
آخرین اشعار ناب محمدرضا پهلوان(عرشيا)
|
عزیز یادگار من
بدون دلم خدا داره
شک نکنی به اشک من
آخه یکم حیا داره
شک نکنی به آرزوم
آرزوی جوونیمه
خوب هرکی آرزو داره
کهآرزوم مهمونیه مهمونیه چون که دلم
بدجوری میخواد ببینت
میدونه کمیابی ولی
تو دشت گلها می چینت
بسه دیگه قهروستیز طفلی دل افسردهشده
تو شبای وحشت و درد
داغون و پژمرده شده
تاکی میخوای بجنگی تو
شکمیکنمکهقلبداری
شک می کنم بعد یه روز بدون حسیهشبداری
توسینه ریگ و خاک و رس
چه جور باهات حرف بزنم
تو سرد پاییزی و من
یه برگیم که میشکنم
خودت بگو که وجدانت
راضیبهاذیتممیشه؟
خدای من خسته شدم
یک شبه راحتم میشه؟
خوب تو خودت گفتی یروز
بهجزخودتکسندارم حرفتو پس گرفتی چون
به جز تو اطلس ندارم
گفتی بهم که دوس داری
نالهیمنروببینی
گفتی برای اذیتت
میای پیش من میشینی
چه فایده اون نشستنی
که خیلی سرد و بی هواس
آهای بگید ای عاشقا
گناه من چیه کجاس
اگر بهش بگم بیاد
مگر گناه حساب میشه؟
از توهیناش اگه بگم
زیاده یک کتاب میشه
با خوبی اومدم جلو
مگه خوبیسرشمیشه؟
نمیگه پرواز بکنه
آخه چه کسپرشمیشه؟
تاسفم برای اون
برای شمع روشنه
که بیصدا بدون درد
دنبک ناله میزنه
فصول سرد قلب اون
حتی بهارم نداره
برای بیخیالیشم
حتی یه کارم نداره
کارش شده همش بدی
به دیگران به عاشقا
از دست اون مرده شدن
تموم اون شقایقا
آره دیگه آدم خوبا
از دست عشق عاص شدن
نمیدونم چرا به عشق
بیشتر که حساس شدن
تو دنیا دیگه عاشقی
برای خوبی نمیاد
همش برا شهوتشه
هیچ عاشقیو نمیخواد
محمدرضا پهلوان (((((عرشیا))))))
همگی سلام.......................
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.