سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 17 ارديبهشت 1404
  • روز اسناد ملي
11 ذو القعدة 1446
  • ولادت حضرت امام رضا عليه السلام، 148 هـ ق
Wednesday 7 May 2025

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.اونوره دو بالزاك

    چهارشنبه ۱۷ ارديبهشت

    پائیز در دریا ( سورئال )

    شعری از

    کاظم دولت آبادی(فراز)

    از دفتر فراز ١ نوع شعر سپید

    ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۲ ۰۴:۰۳ شماره ثبت ۱۸۹۳۱
      بازدید : ۱۱۱۱   |    نظرات : ۱۱

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر کاظم دولت آبادی(فراز)

     

     

    پائیز در دریا (سورئال)

     

    کوچه باغها ی سرد:

    نارنج ها ی رها شده

    پرتقالها ی رنگ باخته

     

    آفتاب ِ سرد 

    در دیوارهای لیموئی ، ماسیده

     

    بوی ماهی دودی 

    در هوا ی خاکستری، پیچیده

     

    مردان ِ شهر 

    در پشت ِ شیشه های عرق کرده ی قهوه خانه ها ، چپیده

     

    بوی معرفت ِ دریا 

    در نمناکی ِ هوا ، پیچیده

     

    و نگاه ِ من

    در آبی های خیس خورده در باد سرد ، دویده

    . . . 

    چکیدن ِ چند قطره رنگ ِ سیاه

    در دل آب

    دویدن ِ سیاهی ِ رنگ در نمناکی ِ باد

    آغاز ِ رقص ِ ستاره ها در افق

    و انعکاس روشنی های شب

    بر صورت ِ خیس ِ سنگ

    -

    زیر ِ نور ِ ماه 

    آرام آرام

    فرو می روم

    در آب ِ سرد

     

    یخ بلورهای درخشنده

    در اندامم می رویند

    پنجره ی ِ خانه ی ِ درونم

    گشوده است

    و باد در پرده های سپیدش می زند

    و در همسایگی ام :

    خانه ی احساس ِ ماهیان

    -

    ماهی ِ کوچکی

    -گریخته از عتاب ِ مادرش-

    در زیر ِ پوست ِ سردم میخزد

    نگاهش دوخته به یخ بلورهای نگاه ِ من

    میگوید:

    آقا

    دوست دارید " چشم بگذارید "

    می گویم:

    بله ، حتما

    و ساعت ِ درونم می شمارد:

    یک،

    دو،

    سه

    . . .

    آن بالا

    شهاب سنگ ِ کوچکی 

    سقوط میکند بر جدار ِ سایه ها 

    و از انرژی ِ آن

    کشیده میشوم به انتها

    به کبودی های ِ افق

     

    ماه را در آغوش می کشم

    -شاید که کمی گرم شوم-

    آه که ماه چقدر سرد است

    آغوشم بی حس میشود

    و

    رهایش میکنم

    -

    غوطه ور میشود

    در امواج ِ سرد ِ  آب

     

    پیکره ای میشود

    در  اعوجاج های حیرت انگیز ِ اندامش

     . . .

    می نشینیم روی خط افق

     نیم  آویزان در آب

    و نیم ِ دیگر ولو شده در افق

     

    ماه برنگ لیموئی

    دریا سورمه ای

    من سیاه

    افق کبود

     

    آغاز ِ رگبار ِ تند در دریا :

    رنگها میدوند

    لیموئی ها میشکنند

    ریسمان افق پاره می شود

    و صدائی در دریا می پیچد

    "بیام!"

    "بیام!"

    صدای همان ماهی  است

    او چشم گذاشته بود

    به ساعتم نگاه میکنم

    آه که شمارشش

    روی سه مانده بود !

    . . .

    ماه رفته است

    رقصنده ها آماده میشوند

    برای دور آخر

    آن پشت ،

    در کور سوی نا مفهوم  :

    سگی عوعو میکند

    زنی در تنور ِ خانه اش آتشی می افروزد

    مردی به نماز می ایستد

    و در مقابلم :

    دریا ئی که آبستن است از ،

    "صورتی های فزاینده"

    - - - - - - - - - - - - - - - - - - 

    کاظم دولت آبادی

    مهر 92

     

    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1