به نام خالق ماه و ستاره...
این یک غزل ترانه است از نقد و نظرات اساتید و دوستانم همین ابتدا سپاسگزارم
همین...
★.¸¸.•*´`*•.¸.¸¸.•*★.¸¸.•*´`*•.¸.¸¸.•*★.¸¸.•*´`*•.¸.¸¸.•*
رفتی و با رفتنت ؛ عشقمو پــــر پــــر کردی
با غمو غصه و اشک ؛ چشامو تو تــر کردی
می گفتی که نگاهت ؛ زنده بــه اون نگامـــه
حالا دیدی تو بی من ؛ این روزاتو سر کردی
چشاتــــو بستی تا که ؛ گـــــریه هامـــو نبینی
انگاری نبودمـــــو ؛ زودی تـو باور کــــردی
به هــــوای روی تـــو ؛ در به در جـــاده هام
عاشق تویـــی که ؛ دیگه عزم سفــــر کردی
رفتی و ســــــر میکنم با همه خاطــــره هات
کاشکی بهم می گفتی حسمــــــو باور کردی
.
.
.
" کاشکی بهِـم می گفتی ؛ حسمو باور کردی "
و یک جرعه حرف بارونی :
صبوری کن تا مـَــدار تا صبح تا سحــــر تا جشن پایکوبی ماه و ستاره
میدانم آفتاب برمی تابد
تو فقط صبوری کن....
صبوری کن ...
صبوری...
ـــــــــــــــــ
به قلم بارونی : " زِلفِشـــه "
تقدیم به نگاه بیقرارش...